دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

جمعه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۵:۳۱ ق.ظ

الان تازه اومدم بخوابم، در حالیکه که آشپزخونه رو به حال خودش رها کردم و گشنیز و جعفری پاک شده رو هم توی کاسه پر از آب گذاشتم بمونه.

امروز بعد از بیدار شدن، صبحانه خیلی خوبی زدم. بعد رفتم از این سوپر مارکت های زنجیره‌ای کلی خرید کردم، اومدم خونه خریدها رو گذاشتم و ناهار درست کردم و خوردم و بعد از شستن ظرفا و لباسا عصر رفتم تره‌بار. و نمیدونم چرا! هنوز نمیدونم چرا من اینقدر توی تره بار جوگیر شدم که کلی سبزیجات و صیفی جات و میوه خریدم که از ساعت ۷:۳۰ شب درگیر شستن و جا به جایی و خورد کردن و پاک کردن اینا هستم و تموم نشدن هنوز! 

و فکر کن ساعت ۱۲ بعد از کلی کار، تازه پاک کردن ۲ کیلو سبزی! ...اکینگ ۲ کیلو سبزی رو شروع کردم چون اگه پاک نمیکردم تا صبح خراب میشد. بعد از پاک کردن باید میشستم چون اگه نمیشستم تا صبح خراب میشد. بعدش باید میذاشتم خشک میشد و بعد یخچال و ... 

و حقیقا از ۱۲ به بعد مدام این سوال زیر زبونم بود که چرا؟ چرا من امروز این همه خرید کردم؟ چرا دهن خودمو سرویس کردم؟ چرا واقعا؟

اینو باید حتما تو وبلاگ ثبت میکردم برای خودم وگرنه که دارم از فرط کم خوابی می میرم.


پ ن: واقعا توی تخمین و اولویت بندی مشکل دارم انگار، توانایی و سرعتم رو باید واقع بینانه در نظر میگرفتم.

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی