دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

جمعه, ۷ مهر ۱۴۰۲، ۰۱:۴۰ ق.ظ

بازم لازم شده که رزومه ام رو آپدیت کنم و دارم جون می‌کنم بابتش. واقعا نمی‌تونم روش کار کنم از فرط استرس. باید دستاوردهام رو بازبینی کنم و بنویسم و اینه که از توانم خارجه. چه کردن اینا با من که اینطوری شدم. واقعا نباید اینطوری می‌بود. یادمه چند ماه پیش هم که باید رزومه ام رو آپدیت می‌کردم قضیه به قدری برام سخت شده بود که رفتم با همکارم صحبت کردم که چیزی ندارم بنویسم. این همه کار کردم و جون کندم و همه شاهد بودن چقدر برای کار انرژی گذاشتم و حالا وقتی می‌بینم چیزی برای نوشتن از این کارها توی رزومه ندارم عصبانی میشم.

الان هم همون داستان پابرجاست. انقدر خدمت‌رسانی پوچ کردم که قابل گفتن نیست. حیف زمانم. حیف انرژیم. حیف صبر و اخلاق خوبی که وسط گذاشتم. حیف اون همه حوصله ای که به پای مشتی کودک حروم کردم.

واقعا دلم میخواد یه نفر از غیب بیاد بشینه برام کارم رو مرور کنه و دستاورد دربیاره و این رزومه رو یه محتوایی توش بنویسه تا راحت شم.


نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی