دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۳۳ ب.ظ

فردا تولد ۶ سالگی اینجاست و به احتمال زیاد من هم یادم نمی‌مونه بیام این موضوع فرخنده رو به تو وبلاگ عزیزم تبریک بگم و هم فرصت و انرژیش رو ندارم.

الان توی پاتوق همیشگیم هستم، توی ماشینم و یه گوشه پارک کردم و دارم ناهارم رو می‌خورم. حین ناهار به سرم زد یه سری به اینجا بزنم و از شلوغی این روزها بگم که اومدم و یادم افتاد فردا تولدته.

دیروز آشنای کار چندین ساله‌ام بهم صاف و پوست‌کنده گفت فلان مشکل تقصیر توعه. و من بهش نگاه کردم و گفتم میدونم. اما خیلی باز نکردم که چرا تقصیر منه؟ عصر زودتر بیرون زدم و توی راه اشک ریختم واسه همه چیز. رفتم و دوتا خرید سفارش زدم و برگشتم خونه. 

میگفت باید دیکتاتور باشی. تو خیلی دموکراتی. شرط دموکراسی عاقل بودن آدمهای اون جمعه. من اما موقع خرید داشتم خیلی شفاف و پوست‌کنده توضیح میدادم چی میخوام و فروشنده هم توی سفارش بی‌هیچ کم و کاستی ثبت می‌کرد. هزینه رو گفت، تخفیف خواستم، داد، پرداخت کردم و اومدم بیرون و مسئله تموم شد. توی خونه نشستم کارای کار دومم رو راست و ریست کردم. یه جا تماس گرفتم مشکلم رو حل کنن و وسط تلاش‌های ناامیدانه طرف خودم راه حل رو فهمیدم و بهش گفتم و انجام داد و من، اون ورژن مزخرفم، ازش تشکر کرد. بعد هم تا حدودای صبح کارام رو کش دادم. کلا یک ساعت خوابیدم. سرکار دوم رفتم و الان یه گوشه توی ماشین، ظرف ناهار بدست، داشتم فکر میکردم که آره این ضعف منه که دیکتاتور نیستم. ولی اون چیزی که کار اول میخواد دیکتاتوری نیست. اعتماد من و بقیه به توانایی‌های منه. اره فلان دسته از مشکلات اونجا تقصیر منه. و این تقصیر از بی‌مسیولیتی و بی‌توجهی و تنبلی نبوده. رفتم اثر بذارم و نیاز به حمایت داشتم و کسی من رو حمایت نکزد و من تموم شدم. همه علیه من شدن و عقده‌های آدم‌های قبلی رو سعی کردن روی من خالی کنن و من تموم شدم. بعد فهمیدم اون کار رو دوست ندارم ولی کسی نبود این رو بهش بگم. کسی نبود من رو جدی بگیره و من هرز رفتم. حالا اونجا توی ساده‌ترین کارهای روزمره ام که حتی وظیفه من نیستن هم موندم. تقصیر منه چون حمایت خواستم و نشدم و به‌جاش تاییدهای توخالی گرفتم.

برم که کار زیاد دارم امروز. این ماشین هم صداهای خوبی نمیده. حوصله این یکی رو دیگه ندارم‌.


نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی