دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۹:۴۹ ق.ظ

شنبه‌ها صبح همه چیز عذاب‌آوره. صبح بیدار شدم عذاب‌آوره. لباس انتخاب کردن عذاب‌آوره. سرکار رفتن عذاب‌آوره. و حتی تراپی‌هام هم شنبه هستن.
الان تو مترو نشستم و دارم به این فکر می‌کنم که امروز کار و بار رو چه خاکی توی سرم کنم. کارم از نظر انجام دادن و اینها زیاد نیست. فقط امروز باید خیلی زیاد با آدم‌های مختلف درباره موضوعات مختلف صحبت کنم یا جلسه بذارم یا هماهنگ کنم. این هم عذاب‌آوره. درسته که کارم رو به خاطر این صحبت کردن‌ها انتهاب کردم در مقایسه با انتخاب‌های دیگه که انزوای بیشتری رو می‌طلبیدن ولی کم هم پیش نمیاد که واقعا احساس می‌کنم فلجم.
مثل الان که یه گوشه برای خودم نوشتم «من واقعا مناسب این کار نیستم با این حجم از اهمال‌کاری‌هام»
وقتی با آدما چالش ارتباطی دارم همه چیز سخت میشه، همه چیز. و من کلا کم چالش ندارم با خودم چه برسه با بقیه!

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی