دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۷ ب.ظ

داشتم یه ویدیو TED می‌دیدم درباره علایم یه رابطه دوستی سمی. دقت کنید friendship! خانمه اول درباره روابط دوستی که چقدر تاثیرات مثبتی روی زندگی و سلامت جسم و روان می گذارند صحبت کرد و بعد مثال از خودش زد که وارد یک رابطه دوستی شده بود و به هر صورت که بود دوست داشت این دوستی رو حفظ کنه. بعد فهمید که این رابطه سمیه و کنارش گذاشت. و جالبه که همچنان این فکر هم در نظرش بود که من باید رابطه دوستی بسازم... ولی یک روز به این نتیجه رسید، یعنی اینطوری بود که خودشو توی آینه دید و به این نتیجه رسید که بهترین دوستش خودشه. تصمیم گرفت کارها و فعالیت‌هایی که دوست داشته با بهترین دوستش انجام بده رو امروز با خودش انجام بده. یعنی خودش رو به رستوران برد، نقاشی کشید و رفت سینما و اون روز بهترین روزی بود که می‌تونست با خودش بگذرونه، با بهترین دوستش یعنی خودش. وقتی که این اتفاق افتاد کم‌کم عشقش به خودش بیشتر شد و دوستی‌هاش گسترش پیدا کرد.

حالا من دوست داشتم در مورد خودم بگم. یکی از دغدغه‌هام همیشه این بوده که دوست داشتم دوست‌های زیادی داشته باشم و باهاشون یه سری فعالیت‌ها رو امتحان کنم و انجام بدم. و خودم اون کارهایی رو که دوست داشتم انجام بدم یا حداقل دوست داشتم امتحان کنم رو انجام نمی‌دادم چون که یا دوستم علاقه‌ای نداشت یا دوست‌های مناسب آن کارها نداشتم. ولی یک روزی فهمیدم که تنها کسی که می‌تونم فعلا باهاش خوش بگذرونم خودمم و شروع کردم فعالیت‌های دوست داشتنیم رو خودم تنهایی انجام دادم! مثلا سینما رفتم، تئاتر رفتم، خرید کردم، کافه رفتم، کتاب‌فروشی رفتم و ... 

و نکته جالب ماجرا اینجاست که تراپیست قبلی وقتی این موضوع رو شنید نظرش این بود که خوب نه این کارها رو تنها انجام نده و به زورم شده چهار نفر آدمو پیدا کن با اونا انجام بده! ولی همین برای من یه پله فوق‌العاده مثبت بود که تونستم خودم خودم رو بردارم ببرم گردش و یه meday برگزار کنم و بهم خوش بگذره. فکر می‌کنم توی وبلاگم در مورد می‌دی‌هام چندین بار نوشتم که چقدر خوش گذشت و برام خاطره‌ساز بودن. خلاصه من واقعا حرف‌های ایشون رو کامل می‎فهمیدم که چقدر وقتی خودت با خودت دوست بشی و با خودت خوش بگذرونی، خوش می‌گذره و اتفاقا خیلی باحال‌تر هم هست... تا وقتی امتحان نکنی میزان لذتش رو درک نمی‌کنی. واضح هم هست که من به شدت از این تنها بودنه می‌ترسیدم همیشه ولی وقتی عمیقا به تنهایی محض رسیدم و دیدم از هم متلاشی نشدم، شروع کردم این جهان رو کند و کاو کردم و کلی هم خوش گذشت :)


پ ن : کی فکرشو می‌کرد که من در روز جهانی تنبلی بشینم فارسی حرف بزنم و کیبورد گوگل برام تایپ کنه و من فقط ویرایش کنم؟ البته الان که دارم حرف می‌زنم هنوز ویرایش نکردم و نمی‌دونم بدبختی انتظارم رو می‌کشه یا خوشبختی! ببینم چه خبره.

پ ن 2 : ویرایش کردم. ولی خیلی اوضاع بد نبود. معمولا ویرایش پست‌های تایپ شده هم اینقدر زمان می‌گیره ازم.

پ ن 3 : این لینک ویدیو هست. [https://youtu.be/-94Ql0UphdA]

نظرات (۳)

سلام. می‌شه ما هم لینک اون تد رو داشته باشیم؟ :)

پاسخ:
سلام، حتما :)

  • مترسک ‌‌‌‌‌
  • به نظرم خلوتیزاسیون از جمله برکاتش می‌تونه همین سلامتی و آرامش باشه :)

    پاسخ:
    دقیییقا. بیشتر و با کیفیت بهتر با خودت وقت می‌گذرونی.
    عید امسال که رسما بااااید تو قرنطینه می‌موندیم خیلی خیلی خیلی برای من پربار بود از جهت تنها بودن با خودم. تنهای مطلق نبودم و خانواده هم حضور داشتن ولی با خودم خلوت با کیفیتی کردم!!

    آدم وقتی با خودش دوست بشه و سنگاشو با خودش وا بکنه کلی مانع از سر راهش برداشته میشه.

    پاسخ:
    اره واقعا با خودت صادق هم میشی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی