دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

يكشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۱۵ ب.ظ

خیلی تفاوته بین اینکه فرصت تجربه کردن یه تجربه یا اتفاق رو داشته باشی و تجربه‌اش کنی، با اینکه تجربه‌اش نکنی... (تو مدل دوم خودت جلوشو بگیری یا دیگری، فرقی نمی‌کنه)

من اینو به مدل‌های مختلف می‌شنیدم...

پارسال یه رویداد بود که وقتی شنیدم قراره برگزار بشه ته دلم تا جایی که تونست قیلی ویلی کرد! بی‌نهایت دوست داشتم اون رویداد رو برم. و حالا برگزار شده بود و من این فرصت رو داشتم که برم. خب اول از همه کلی توی ذهنم پشت سرهم بهونه چیدم تا جلوی این میل شدیدم به حضور توی رویداد رو بگیرم و نرم. چرا؟ به دلیل همون بهونه‌ها... وای گرونه... وای تنهام... وای به کسی نمی‌تونم بگم چون کسی معمولا خوشش نمیاد از این رویدادها... وای خجالت می‌کشم... وای سطحش بالاست من داغونم... و ... 

آخرش ثبت‌نام کردم و رفتم. چند تا اتفاق دیگه هم همون بازه‌های زمانی افتاد و من باز این بهونه‌ها رو به سختی نادیده گرفتم و رفتم. حالا دوباره امسال همون رویداد داره برگزار میشه. و من امسال کسی هستم که پارسال رفتم و دیدم و تجربه کردم. خیلی هیجان‌انگیز هم بود. 

می‌دونی نقطه مقابلش چیه؟ اینکه من پارسال شرکت نمی‌کردم و یک حسرت که عمقش هم ناشناخته بود توی دلم می‌موند. و من امسال با شنیدن برگزاری مجدد رویداد فقط داغ حسرتم تازه میشد.

ممکنه تجربه کردن اتفاقی که جلوی پاته و فرصتش رو داری برات سودمند باشه یا مضر یا بی‌فایده... در هر صورت تو تجربه کرده و دیدی که نتیجه‌ چی شد. اگه تجربه نمی‌کردی حتی نمی‌دونستی باید خوشحال باشی از ضرر نکردن یا ناراحت از سود نکردن!! این تفاوتشونه...

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی