دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

جمعه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۳۱ ب.ظ

امروز دقت کردم. دیدم. من وقتی میام اینجا، یعنی وبلاگم، اضطرابی دلشوره گونه منو فرا می‌گیره! بعد زودی فرار می‌کنم و میرم! و امروز دیدمش و تعجب کردم. چند روزی بود دلم تنگ شده بوده برای خونه‌ی مجازیم. برای شلوار گشاد گل‌گلیم که تو کشوی این خونه‌امه فقط. هی اومدم سری بزنم ولی به فرار ختم شد. باید بشینم فکر کنم که آخه چرا؟ که مگه اینجا جای راحتِ من نیست؟ و جالبه که تعداد خواننده‌های اینجا هم که روز به روز بیشتر به عدد یک میل می‌کنه و اون یک نفر هم خودمم. پس این چه اضطرابیه؟

بگذر دختر جان. بعداً بشین و غرق شو تو فکرات.

یه چیزی دیشب نوشتم. می‌خواستم بیام پستش کنم ولی فکر کنم خلاصه وار ثبت بشه بهتره. اینجا انگار شده ثبت‌خونه! هی به یه چیزی فکر کن. بعد که خوره شد بیا اینجا بنویس. پستش کن. خدافظ. و راحت شو. الآنم یه چیزی نوشتم. اونم پاک کردم... همین!

نظرات (۱)

  • محمدرضا حمیدیان پور
  • سلام بیا انشا های منو بخون باحالن:)
    همه تو کف انشا های منن:()
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی