دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

جمعه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۵۰ ب.ظ

یک. خدا لعنت کنه باعث و بانی فیلتر تلگرامو. روزی یک تا دو ساعت از عمرم داره هدر میره واسه منتظر موندن واسه کانکت شدن اپلیکیشنای فیلتر شکن. و همینطور واسه دانلود اپلیکیشنای صد من یه غاز فیلترشکن! خسته شدم.


دو. زولبیا رژیمی ندیده بودیم که دیدیم! تناقض قشنگیه، نه؟ حالا می‌تونم با ادعا به اینکه همه عجایب دنیا رو دیدم سرمو بذارم زمین و راحت بمیرم :) زولبیا رژیمی هم یه چیزی بود که شهد نداشت! توشم زیره و شوید و چندتا سبزی خشک دیگه بود! و به اندازه پفک ترد بود!


سه. و بالاخره ماه محبوب من رمضان رسید :) قبلا هم گفته بودم که رمضانو از همه بیشتر دوست دارم. از محرم هم بیشتر. آدم درست و لایقی نیستم ولی حق اینو دارم که رمضانو دوست داشته باشم.


چهار. و امسال منم و رمضان و بی‌اشتهایی :| و به زور خوردن :| این طفلکایی که همیشه لاغرن و جون ندارن و به زور غذا می‌خورن واقعا چه زندگی سختی دارنا! آدم خوش اشتها باشه و عذاب وجدان از پرخوری داشته باشه خیلی بهتره تا بخواد با بی‌اشتهایی و به زور غذا بخوره! 


پنج. لعنت به هرچی فیلتر و فیلتر کننده و باعث و بانیشه!


شش. و باز فردا شنبس! :(


هفت. خدایا اون آقاهه که امروز بم فحش دادو هم بنداز تو جوب. مردک بی‌ادب! خودش اومده از من سبقت گرفته. زده به آینه من بعد وایساده من برسم تا بم فحش بده!!! معنی فحششم نفهمیدم! بی‌ادب!

 

هشت. و من همچنان نه آرایشگاه رفتنو دوست دارم نه خرید کردن...


نه. دیگه عرضی نیست :دی

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی