دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۴۸ ب.ظ

و امروز می‌دونی چطور بود؟ به قول اون بچه‌هه توی اون کتابه، گهش بگیرند.

و واقعا سر تا سر باید گهش بگیرند.

و چرا من هی سعی می‌کنم یه سری زخمِ بخیه نخورده  رو ببندم و بقیه ناخودآگاه بش می‌خورن و باز میشه؟

من اینجا چیکار می‌کنم؟

من دارم با خودم چیکار می‌کنم؟

من چرا دارم هر روز خودمو قانع می‌کنم به این؟

خب احمق جان حتما یه چیزی هست که خودتو به زور قانع می‌کنی و باز قانع نمیشی؟

۶ سال پیشو یادت نمیاد؟

نه گریه می‌تونه زخمتو ببنده، نه فرار، نه احمق جلوه دادن خودت، نه هیچ بهونه‌ی دیگه‌ای! بفهم اینا رو... بفهم!!!

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی