دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

در ادامه...

سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۳ ب.ظ

+ و در ادامه ی پست قبل، بابام اون مبلغو با اینکه به نظرش زیاد هم بود برام ریخت. بی پرسش زیادی! و من فردا یادم باشه که ضمن تشکر ببینم قضیه چیه؟ قرضه؟ محبت قلمبه شده اس؟ یا حسابمو مطرح کنم؟ 

که در هر سه حالت باید حسابو مطرح کنم :|

اصلا به جهنم، بذار یه بارم من بد بشم! والا!!!!!!!!


+ امروز خوب بود، بد نبود!


+ هیچ کس نیست ببینه چه با خانومای بغل دستیم توی اتوبوس صحبت میکنما!!! صحبت که نه! همون دو کلمه نظر شهروندی :)


+ میخواستم یهوووو کلی کار کنم... و خب مثل همیشه دیدم نمیشه... حالا باید به جای هیچ کاری نکردن روش معقول رو که همانا پله ای جلو رفتنه انتخاب کنم.


+ پله اول مدیریت استراحت. یک هفته خوبه؟ یا دو هفته؟ یک هفته هم زیاده هم کم! ولی خوبه... تا آخر هفته بعد وقت اسنراحت هام رو مدیرت میکنم و باقی کارها هم طبق روال قبل...


+ بقیه حرفا بمونه تو دلم!!


+ آهان! و یادم باشه دیگه از این به بعد نذارم مامانم دم نوش درست کنه! به جای بهبود گلو، از شدت غلظت گلوم خراش خورد و سوخت :)

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی