دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

این روزها

دوشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۶ ب.ظ

عجله دارم واسه تحویل دادن یه چیزی و نمیدونم چرا همچنان وسواسم توی ایده آل تحویل دادنش دست از سرم بر نمیداره!! در عین حال که میدونم بازم ایده ال نمیشه ولی بازم قسمت کمال گرای درونم کشته منو...

بخش کمال گرای درونم با بخش وسواسی درونم دست به یکی کردن و رفتن توی یه تیم. بخش عجول و بخش منطقی درونم هم رفتن توی یه تیم! و جنگی اون تو بر پاست!!!

یکی بیاد اینا رو از هم جدا کنه، کشتن منو از بس جنگیدن!!!

همه اش هم بخش بیخیال درونم هی میخواد پا درمیونی کنه بینشون و آشتیشون بده و من هی باید برم این بیخیال خانو دست به سر کنم!!!

دیگه بیخیال رو کجای دلم بذارم؟!؟!


پ ن : حالا مامانم هم این وسط یادش افتاده خونه تکونی کنه! و به من کدبانو بودن یاد بده :|

نظرات (۱)

کمال‌گرایی اگه واسش سقف تعیین نکنی خیلی بیخوده... لذتِ همه‌چی رو از آدم می‌گیره...

مامان‌ها همه ماهن. مخصوصا تو روزایی که سرِ آدم به حد مرگ شلوغه.
پاسخ:
کمال گراییه و گریزون از هر محدود کردنی :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی