یه جایی خوندم که (فکر کنم) لاکان گفته بود نوشتن این فرصت رو به ما میده که از بیرون به آنچه که فکر میکنیم نگاه کنیم. بعد از نوشتن وقتی به عنوان یه ناظر بیرونی نوشتهمون رو می خونیم، میتونیم بفهمیم طرز تفکرمون و ذهنیتمون از بیرون چه شکلیه و حتی ممکنه کمکمون کنه توی بهتر کردن نوشته و فکرامون!
لاکان روانکاوه و احتمالا این رو به عنوان توصیهای برای روانکاوها گفته ولی به نظر من خیلی به درد ماهایی که نوشتههامون رو توی وبلاگ منتشر میکنیم هم میخوره. حداقل تجریه شخصی من نشون داده خیلی تفاوت هست بین نوشتن توی دفترِ مثلا خاطرات برای خودم با نوشتن توی وبلاگ. من هیچوقت نوشتههای دفترم رو بلافاصله بعد از نوشتن نمیخونم. هیچوقت ویرایششون نمیکنم. مینویسم و میرم و شاید چندین هفته بعد یا چندین ماه بعد برگردم بخونم. از طرفی نوشتههایی نیستن که طرز تفکرم رو توشون بیان کنم. فقط اتفاقات و فکرهای سطحیم رو مینویسم و رد میشم به امید اینکه بعدا با خوندنشون متوجه بشم که چطور فکر میکردم.
توی وبلاگ اما بعد از نوشتن بلافاصله نوشته رو چند بار میخونم. ویرایش میکنم. چند بار از چند زاویه. ویرایش محتوایی و املایی(اگه حال داشته باشم :دی) برای همین چیزهایی که اینجا منتشر میکنم برام ارزشمندترن. درسته که ارزش ادبی ندارن ولی برای من ارزشمندن چون نمود تفکرات من هستن. من در قالب نوشتهها!
- ۱ نظر
- ۱۲ آذر ۹۹ ، ۰۲:۰۳