- ۳ نظر
- ۲۳ دی ۹۵ ، ۱۹:۱۷
با سر و صدای اهل خونه از خواب بیدار میشی. به خودت میگی من نباید بیدار میشدم، من نباید با سر و صدای کسی از خواب بیدار میشدم!
به زور سعی میکنی دوباره بخوابی. سرت رو بیشتر فرو میکنی توی بالشت. پتو رو محکمتر میپیچونی به خودت. چشماتو محکم تر میبندی و به زور به خوابی که قبل از این میدیدی فکر میکنی و سعی میکنی تصور کنی که به خواب رفتی!
ولی بعد از همهی اینها تو میمونی و سردردی که به زور میخواد خودش رو به تو تحمیل کنه!
به این میگن لجبازی با خود، به وسیلهی محرک بیرونی!!!!
فقط یه سوال ذهنمو درگیر کرده.
اینکه فوت آیتالله هاشمی رفسنجانی میتونه زمانه رو به زمانهی قبل از فوت ایشون و زمانهی بعد از فوت ایشون تقسیم کنه؟
همینقدر پررنگ؟
نباید از دیگران توقع داشته باشم که منو با اون متری که دوست ندارم متر نکنن و با اون عینک به من نگاه نکنن، تا زمانی که خودم دنیا رو با همون متری متر میکنم (یا متر میکردم) که اونا الان دارن ازش استفاده میکنن !!!
پ ن : امیدوارم ساختار جمله درست بوده باشه!!!
پیدا کردن نکات بامزه توی عکسهای قدیمی
پ ن : یعنی مثلا وقتی چند نفری که حالا یا خانواده هستین یا فامیل و نشستین دارین عکسای آلبومهای قدیمیتون رو مرور میکنین، با دقت کردن توی چندتا عکس چیزایی رو ببینین که توی این همه سال ندیدین(!) و واقعا چیزایی هست که ما این همه سال با دیدن عکسها ندیدیمشون و بشون دقت نکردیم و حالا با پیدا کردنشون قاه قاه میخندیم!
که البته این خندیدن، مسخره کردن نیست... ما به خودمون میخندیم...
پ ن : عکسهای بچگی من و برادرم پر از این سوژههاست!
پ ن : توضیحات این سری پستها
این پست شاید، شااااید، دقت کنید شااااید خطر لو دادن داستان فیلم رو داشته باشه. پس اگه به من اعتماد ندارید، ادامه رو نخونید...
وقتی بیرون از خونه ام و به دستمال کاغذی احتیاج پیدا میکنم، بعد از گشتن کیف و جیبها توی کیفم یا جیبم دستمال پیدا کنم.
خوشحالتر میشم که اگه پیدا نکردم، اطرافم مکانی برای خرید باشه!
پ ن : توضیحات این سری پستها
ناراحت و عصبانیم از دست یه نفر
به خاطر اینکه کاملا نفهمیده و نسنجیده، تعارف تیکه پاره میکنه و بابت این تعارف تیکه پاره کردنش این دهن منه که باید چیز شه :|
آبروی من هم هر چقدر که کم بود پیش اون افراد، الان دیگه نیست و نابود شد به خاطر این آدم :|
پ ن : اینجا نوشتم شاید دلم خنک شه، چون متاسفانه اصلا ذرهای از عصبانیت یا ناراحتیم رو به این آدم ابراز نکردم >:(