- ۱ نظر
- ۰۲ دی ۹۸ ، ۰۰:۱۲
شیم آن می واقعا! از صبح تا الان میخوام شروع کنم به کار کردن و هنوز شروع نکردم! به جاش صد تا کار بیربط و با اولیت پایین کردم. سیستمو مرتب کردم و روی چیزایی وقت گذاشتم که آخر سر خروجی هم نداشتن! الان ساعت چنده؟ چهار عصر :|
سبکبار بودن
تجربهای که بینهایت دوستش دارم و دوست دارم تو همه جنبههای زندگیم پیادهاش کنم
شرایط این روزها و قطعی اینترنت من رو یاد جمشید توی چهرازی میاندازه که مدیریت آب گرمشون رو قطع میکرد.
من همیشه از آدمایی که موقع بحث کردن نظر بقیه رو مسخره میکنن دوری میکنم. حتی از اونایی هم که میگن یه نظری هست که فلانه و مسخرهاش میکنن! کلا آدمی که یه نظر رو مسخره میکنه آدمی نیست که بشه باهاش بحث کرد.
جمعه بنزین یرخی و بیبرنامه سه برابر شد.
شنبه برف اومد و یخ زدن شهرو دیدم.
شنبه ظهر اینترنتو قطع کردن و گفتن سایتهای داخلی بازه.
امروز دوشنبه بود. اینترنت هنوز قطعه. از سایتهای خدماترسان داخلی برام اسام اس میاد که حواست باشه ما در خدمتیم.
به هیچ منبع خبری موثقی هم دسترسی ندارم.
روابط کشورم با جهان هم به کنار.
و من به این فکر میکنم که من به عنوان یک شهروند ایرانی، این همه سال دارم هزینه چی رو میدم؟ هزینه انفعالم رو؟؟
من یه زمانی احساساتم رو زیاد مینوشتم و توی دفتر. کلا وابسته بودم به دفترم و همیشه همه چیز رو توش مینوشتم. دفتر خاطرات جینگول نبودن. اکثرا یه سررسید زشت بودن که کاربری اصلیشون برام چرکنویس بودن بوده...
بعد این عادت از سرم افتاد. دیگه کمتر مینوشتم. چون احساس نا امنی میکردم.
بعد وبلاگ ساختم و عجیب رنگ و بوی اون نوشته ها رو میداد با این تفاوت که اون راحتی رو نداشت...
همهاش صرفا یه تذکر بود به منی که در آینده میاد اینو میخونه.