...
از نگاه کردن به خودم توی آینه فراریم. صورتم زیبا نیست. صورتم خیلی پیر شده. خیلی زودتر از انتظار. کک و مکهام پررنگ شدن. چند تا خط. و رنگ پوستم هم به خاطر موهای صورتم یه درجه تیرهتر از رنگ اصلیشه. ابروهام... به مدد مد جدیدی که دخترا نه تنها تلاش نمیکنن ابروهاشون رو بردارن، بلکه در به در دنبال پرپشتتر کردن و جنگلیتر کردنش هستن، کاملا فرم طبیعی خودش رو گرفته. و اینا همه در کمال کمک کردن به زشتتر به نظر رسیدن من، وقتی آرایشی هم نمیکنم در کنار هم کامل میشن. امروز وقتم آزاد بود و فرصت داشتم برم آرایشگاه. نرفتم. آرایشگاه رفتنو دوست ندارم. مرزبندی کردن صورت رو دوست ندارم. از استرس داشتن واسه مرتب یا نامرتب بودن صورتم هم خوشم نمیاد. نمیتونم بگم برام مهم نیست بقیه درباره صورت من، زیبا بودن یا زشت بودنم چی فکر میکنن. چون برام مهمه که فکر کنن زشتم یا من رو زشت ببینن. دوست ندارم من رو زیبا ببینن. چون نیستم. و چون حوصله زیبا بودن رو ندارم. احساس میکنم زیبا بودن وظیفهمه و دلم نمیخواد وظیفهای از این بابت داشته باشم. دلم میخواد با هرچه زشتتر بودنم از زیر این وظیفه شونه خالی کنم. در کنار همه اینها من وقتی زشتم بیشتر خودم هستم! وقتی صورتم پر موئه و ابروهام نامرتب.
- ۹۸/۱۱/۱۷