11000130000206
23000000000107
23012424012452
41012115012232~
- ۱ نظر
- ۱۷ آبان ۹۸ ، ۲۳:۴۴
تینا جان پستی که برای تو بود رو بعد از حدود چهار ماه از سردر وبلاگم برداشتم. اون بسته از هدیهها و یادگاریهایی رو هم که برات خریده بودم و گذاشته بودم گوشه کمدم رو هم برداشتم باز کردم و منتظرم تا یه تصمیمی براشون بگیرم.
تینا جان امیدوارم سالم و خوشحال و زنده باشی.
خداحافظ
نمیدونستم انگلیسیها هم به رنگ خاکی میگن خاکی! ریشهاش هم از هندی گرفته شده و ریشه اون هم از فارسی.
سیمکشی فلسفی مغزم به هم ریخته... سیمها همه گوریدن به همدیگه... یه چیز قر و قاطیای!
این رو یه یادگار اینجا مینویسم تا من باشم که وقتی یه کتاب ایبوکش وجود داره و کاغذیش با تیراژ پایینه، پا نشم برم هلک و هلک تا کتابفروشی!
بنده دیروز یک عدد پادکست گوش دادم که درباره یک کتاب بود. کتابه هم درباره توسعه شخصی. بعد کتابه تازه ترجمه شده، چاپ اول، از دو انتشاراتی، هر کدوم با تیراژ هزارتا :| بعد من دیدم ایبوکش رو یکی از این اپلیکیشنهای کتابخوان داره. عین احمقا و جوگیرا گفتم نههههه من کاغذیشو میخوام که توش یه عالمه علامت بذارم و صد بار بخونمش و ایناااا.
حالا امروز بعد از کارم رفتم کتابفروشی. کتابفروشی مذکور هم که باید میداشتش، نداشتش. بعد هم دست خالی اومدم خونه. سه ساعت تمام هم در حال رانندگی بودم با پنج دقیقه استراحت اون وسط که پیاده شدم رفتم کتابفروشی و دیدم ندارن و برگشتم :| کتابفروشیه هم جای دوری نبود. عملا یه چیزی وسطای خونه و کارم.
خدایا چرا این جماعت اینقدر ساعتا رو عقب جلو میکنن؟ تا پاییز شروع میشه پرتت میکنن توی هوای تاریک و ترافیک تموم نشدنیش. سه مهر نشده افسردگی فصلی گرفتم :/