دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

چقدر حظ کردم...

چهارشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۸، ۱۱:۴۰ ب.ظ

توی گروهی بودیم و اختلاف سلیقه پیش اومده بود. مخالف و موافق نظرشونو می‌گفتن. بعضی‌هام تند بود رفتارشون. اونوقت یکی از لیدرهای اون گروه یه پیام داد که حرفش چی هست و چه راهی به ذهنش می‌رسه و چه احساسی داره. خیلی راحت داشت می‌گفت چه احساسی داره، خیلی شفاف. و این حس درک شد از طرف بقیه و پذیرفته شد و خیلی زیبا بود کلا این قضیه به نظرم. یکی دیگه از لیدرها هم در کمال بلوغ، اول احساسش رو گفت و رفت. بعد نیم ساعت دوباره اومد یه مرور کرد و بعد عذرخواهی کرد و خواسته‌ش رو گفت. یعنی من اینا رو می‌دیدم لذت می‌بردم از اینکه چقدر رفتار بالغانه داشتن لذت‌بخشه. چقدر لذت‌بخشه که اینو می‌بینی از یه نفر و چقدر خوب و موثره. چقدر دنیا جای زیباییه وقتی یه تعداد آدم بالغ نه کودک دور هم جمع میشن. همه‌ش گل و بلبل نیست. مشکل پیش میاد ولی وقتی همه دارن منفجر میشن از این حجم از استیصال، یهو یکی یه تلنگر میزنه بهشون که بیاید رفتار بالغانه داشته باشیم، همه درک میکنن و همه چیز حل میشه. زیبا نیست؟

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی