دیروز بود؟ واقعا؟
وقتی به دیروز فکر میکنم انگار دارم به سه چهار روز پیش یا حتی یک هفته پیش فکر میکنم.
و خب طبیعیه. امروزم رو چنان استراحت جانانهای کردم که کامل شارژ شدم برای حداقل یک هفته دیگه. بُعد زمان کلا برام از بین رفته بود. امروز رو کاملا در لحظه زندگی کردم. و در آرامش. یه چیزی رو دَرِ گوشی بگم؟ من از اینکه امروز تعطیل بود خیلی خوشحال بودم. خیلی احتیاج داشتم به چنین روزی. که از کار معاف باشم و تنهای تنها...
چیکار کردم؟ عملا اگه بخوای سر و تهشو جمع ببندی شاید به کار مفیدی نرسی. ولی من یک روز با ریتم کند خودم، تنهای تنها، در لحظه با خودم زندگی کردم. وقتی به امروزم فکر میکنم چیزای پررنگی که ازش به یاد میارم آرامشه، آهنگه، آفتاب زمستونیه، سکوته، لبخنده و در لحظه تصمیم گرفتن و انجام دادن و تموم کردن. حتی تصمیمهای کوچیک!
بذار بیشتر فکر کنم. راستش کار مفید هم کردما. ولی شاید چون استرسزا نبودن و خسته کننده هم نبودن به عنوان کار مفید نشمردشون. و خب استرسزا و خسته کننده نبودن چون من نذاشتم اینطور بشن. من در لحظه به نیاز اون لحظهام فکر کردم و تصمیم گرفتم و عملی کردم.
به معنای واقعی کلمه تعطیلی امروز، فارغ از علت تعطیلی، برای من یک معجزه بود.