دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

تورو خدا دعا کنید

دعا کنید حال یه نفر خوب شه

خواهش میکنم

چی میشه که یه سریا زندگی ایکسو دارن با شرایط ایکس و ازش راضین؟ 

یه سریا داشتن همون زندگی ایکس آرزوشونه؟

و یه سریا این زندگی ایکسو پس می‌زنن؟

دهه هفتادیا دو دسته‌ان:

-دهه هفتادیای نرمال که از نظر بقیه به دهه هفتادیای اه اه و پیف پیف شناخته میشن.

-دهه هفتادیای آنرمال که هزار تا مشکل و دیوونگی دارن که از نظر بقیه به دهه هفتادی شناخته نمیشن و افتخار دهه شصتی بودن رو دارن(دهه هفتادی‌ای که بیشتر به دهه شصتیا میخوره تا هفتادی)


پ ن‌: البته این واسه متولیدن نیمه اول دهه هفتاد صادقه.

و من به گفته‌ی خودم در این پست هنوز ایمان نیاوردم! 

و پتک پشت پتک...

تلنگر پشت تلنگر...

نشستم به دیدن فیلمای خاک خورده و ندیده‌ام! 

دیشب Leviathan رو دیدم. از همون کارگردان فیلم پست قبل(the return) و فیلم Loveless. همونقدر که این دو فیلمش رو دوست داشتم به نظرم Leviathan خیلی جالب نبود! اونوقت نامزد اسکار هم بوده! خیلی آشفته بود. معلوم بود کارگردان کلی انتقاد داره به بخش دولتی و نظام دینی روسیه ولی خیلی دیگه آشفته اینا رو داشت میگفت.

الان هم فیلم psycho از هیچکاکو دیدم. اینم اینقققدر که ازش تعریف شده هیجان انگیز نبود. بیشتر فکر کنم یه کلاس درسه تا یه فیلم سرگرم‌کننده. ولی خیلی منظم و مرتب بود کل ساختار فیلم. این همه نظم خیال آدمو راحت نگه میداشت! :)

وقتی بعد از این همه ساعت کار برمیگردی خونه، هوا هنوز روشن باشه.


پ ن: اینو یه جایی خونده بودم البته و دیدم عه آره دلخوشی منم هست
پ‌ ن : توضیحات این سری پست‌ها

فیلم بازگشتو دیدم، دوبله فارسی. خیلی خوب بود. آخرش با خودم می گفتم کاش یکی دیگه هم بود با هم می دیدیم این فیلمو و آخرش دربارش حرف می زدیم. بعد چهارتا نقد می خوندیم و دوباره دربارش با هم حرف می زدیم.

 

و تیتراژش...

 

 

 

 

 

خونه تکونی وبلاگیمو کردم
عکس پروفایل هم بعد از 1.25 سال عوض شد
اینم یه آهنگ که دوستش دارم. تیتراژ پایانی فیلم the girl with the dragon tattoo  بود که دیشب دیدم
دیگه چی؟
 
 

 

How To Destroy Angels - Is Your Love Strong Enough 

 

دریافت

اینایی که تو خط اضطرار یا خط BRT میرن (و احساس زرنگی یا در اولویت بودن می‌کنن) چطور؟


پ ن: در راستای این پست