...
سه شنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۸، ۱۲:۱۵ ق.ظ
من دوست داشتم با الف دوست بشم. من با خیلیها دوست داشتم دوست بشم ولی بلد نبودم باید چیکار کنم. یه روز که از مدرسه اومدم خونه مامانم گفت که «مامان الف زنگ زده بوده تا درباره روش درس خوندن تو ازم راهنمایی بگیره. منم آخرش بهش گفتم دیگه اینجا زنگ نزنه» دقیقا یادم نمیاد ولی یه چیزی تو همین مایه ها گفت. من تا چند روز با مامانم حرف نزدم. امروز داشتم عکس پروفایل ملت رو میدیدم. عکس پروفایل الف آشنا بود. همون جایی رفته بود که من چند ماه پیش رفته بودم. فهمیدم ما چقدر شبیه هم بودیم. چقدر خوب میشد با هم دوست میشدیم. بعد غصه خوردم. غصه برای همه دوستیهایی که میشد شکل بگیره یا حفظ بشه و نشد.
من میخوام دوستیم با این گروهی که باهاشون آشنا شدم رو حفظ کنم یعنی باهم دوست بشیم و بمونیم. نمیخوام غصه اینارو بخورم...
- ۹۸/۱۱/۰۱