آخ جون فردا تعطیله :)
یه جور احساس «نفس راحت کشیدنی» دارم! یا مثلا «خیال راحت بودنی»
- ۱ نظر
- ۳۰ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۳۱
آخ جون فردا تعطیله :)
یه جور احساس «نفس راحت کشیدنی» دارم! یا مثلا «خیال راحت بودنی»
- از کی دنیا اینقدر وحشی شد؟ روابط آدما وحشیانه شد؟
+ از اول بود. تو نمیخواستی باور کنی.
- الانم دلم نمیخواد باور کنم.
خب منم دل دارم.
یه بار تو زندگیم نشد یه مسئلهای رو واسه یکی توضیح بدم و بفهمه :((
خب میدونم بد توضیح میدم ولی خب چیکار کنم؟ از قصد که بد توضیح نمیدم! زود و سریع میگم تا وقت آدما تلف نشه ولی وقتی به خودم میام میبینم دارم برای بار صد و سی و دوم توضیح میدم و آدمه دیگه خجالت میکشه برای بار صد و سی و سوم بگه که نفهمیده منظورمو!
یادم رفته خودمو... نمیشناسم خودمو!
و این موضوع ترسناکه که نمیدونم آیا قبلا میشناختم خودمو یا نه؟؟ ترسم از اینه که نکنه هیچوقت نمیشناختم خودمو!
منم باید راه خودمو برم... خودم... فقط خودم...
باید نه! میخوام...
به جهنم که آینده چه کوفتیه. به جهنم که گذشتهام چطور بود...
به جهنّم...
به جهنّم...
به جهنّم!
پ ن : بعد از دیدن اون فیلمه که هی وسطش گیج میزدم. ولی آخرش فهمیدم.
از آدمایی هم که تقلب میکنن خوشم نمیاد. و خب معلومه که تقلب فقط توی امتحان نیست! امتحان یه مورد بچهگونس. تقلب تو بقیه موراد توی زندگی منظورمه.