- ۱ نظر
- ۳۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۴:۱۱
من این جمله رو گاهی اوقات شنیدم که وقتی یه نفر ناراحته یا ترسیده یا استرس داره و خلاصه یه احساس رو در حجم زیادی داره تجربه میکنه برای دلداری(!!!) بهش میگن اشکال نداره بعدا به این روزت میخندی! (یعنی بابا اینقدرا هم گنده نیست، تو بزرگش کردی)
الان داشتم تو وبلاگم دنبال رد و نشونهای از کتابی که سالها پیش خونده بودم میگشتم بلکه ببینم چیزی نوشته بودم دربارهاش یا نه... چیزی پیدا نکردم... ولی عوضش رسیدم به روزهایی که استرس خیلی زیادی رو تحمل میکردم... سالها گذشته و همچنان نه تنها برام خندهدار نیستن اون تجربهها و احساسات، بلکه هنوزم دلم به حال خودِ اون روزهام میسوزه. واقعا هیچوقت دیگه دلم نمیخواد اون حجم از استرس رو تحمل کنم.
این حرف دلداری نیست، فقط بیارزش کردن احساسات یه آدمه.
میدونی... همیشه چیزی که مقدار کمی بهم امید میداد این بود که به خودم میگفتم هنوز کامل توی باتلاق فرو نرفتم. ببین... نفس میکشم، بدنم گرسنه میشه، میبینم، میتونم راه برم و بشنوم و ... اینها مگه چیزی غیر از زنده بودنه؟ مگه اینها نشونه زنده بودن نیست؟ آدم مرده که از پس این کارها برنمیاد.
ولی... دارم خودمو گول میزنم. من مدتهاست که توی باتلاقم فرو رفتم و مردم. اون تو هیچی نیست. انقدر که هیچی نیست، انقدر که یکی شدم با گل و لای اطرافم، بعضی وقتها خیال برم میداره که نکنه نمردم. بدنم نفهمیده هنوز. بدنم هنوز فکر میکنه زندهاس!
یک. خداوندا این چه آلرژی ای بود که تو دامن ما انداختی؟ کاملا آدمو از کار و زندگی میاندازه.
دو. امروز برای اولین بار در زمان کرونا سوار مترو شدم چون فکر میکردم مسیری که قراره برم هزینه اسنپش زیاده! خیلی وحشتناک بود! مردم اصلا فاصله اجتماعی رو رعایت نمیکردن و کیپ تا کیپ کنار هم نشسته بودن.
سه. بعد سوار تاکسی شدم و دیدم دو تا قیمت نوشته. ۳ تومن و ۵ تومن. سه نفره حرکت کردیم و پنج تومن دادیم و حدس زدم ۵ تومن نرخ ایام کروناست. بعد سوالی که برام ایجاد شد این بود که خب وقتی کرایه سه تومن باشه، مجموع کرایه چهار نفر میشه ۱۲ تومن. حالا که سه نفر میشینیم توی تاکسی، باید بازم جمعا ۱۲ تومن بدیم به راننده. پس چرا جمعا ۱۵ میدیم؟
چهار. و بعد از همه اینا با خودم فکر کردم ماشین داشتن چقدر خوبه.