دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۱۱ ق.ظ

توی یوتیوب داشتم یه ویدیو می‌دیدم از یه نفر که داشت خیلی روزمره‌طور از جلسه تراپیش (نه مشاوره) صحبت می‌کرد. نت برداشته بود و نیم‌نگاهی هم به نوت‌ها داشت. تعریف می‌کرد از اینکه تراپیستش براش توضیح داده که ببین ما دو مدل احساسات داریم: اولیه و ثانویه. و داشت توضیح می‌داد که چی درباره این‌ها یاد گرفته و مشاهده‌اش توی خودش چی بوده و مثلا فلان جا که فلان موضوع رو داشته تعریف می‌کرده، تراپیستش هم گریزی زده به فلان فیلم که ببین اون هم مثل تو بود... یا می‌گفت تراپیستم گفته به جای صبح زود بیدار شدن دیرتر بیدار شو و ایشونم می‌گفت که من قول دادم مثلا ساعت هشت بیدار شم ولی خب شش بیدار میشم و احساس می‌کردی مثلا می‌خواد با این کار شیطنت کنه...
خلاصه انقدر با آب و تاب و با ذوق تعریف می‌کرد که یه لحظه از تو ذهن من این رد شد که منم می‌خوام! این از ذهنم گذشت که چه خوبه آدم حرف گوش‌کن باشه و بره بشینه جلوی تراپیستش تا از این چیزها بهش یاد بده و حتی تراپیسته بگه این کار رو بکن یا نکن و طرف اگه یه کوچولو از زیر حرف تراپیسته در میره احساس شیطنت کنه. البته که همه می‌دونیم این فکرها که از ذهن من گذشتن صرفا یه مشت فکر تحت تاثیر جو ناشی از دیدن اون ویدیو و حرف‌های دختره بودن. 
ولی از این خوشم اومد که به جای غرق شدن توی این خیالات پوچ، به یاد آوردم که من اصلا همچین آدمی نیستم. یعنی طرف بگه سفید من بلافاصله میگم برو بابا اصلا سیاه! طرف بگه این کارو بکن یا نکن من دیگه پیشش نمیرم. بخواد بهم چیزی یا تئوری رو آموزش بده، از چشمم میوفته که این دیگه چه درمانگر فلانیه! و حتی عمیق‌تر که شدم دیدم تراپیست قبلی که مدت زمانی که پیشش می‌رفتم یک کلمه هم ازش اینجا ننوشته بودم انقدر سمی بود که دقیقا می‌گفت این کار رو بکن یا نکن یا حتی قول بده فلان کار رو نمی‌کنی. و دقیقا انتظار داشت من تبدیل بشم یه یک بچه حرف گوش کن و مودب و بگم باشه هرچی شما بگین و بعد یهو حال و احوالم خوب بشه و ازش تشکر کنم و قربون صدقه‌اش هم برم که چه تراپیست خوبی دارم! من؟ من یه جاهایی کوتاه اومدم و کاری که اون گفت رو انجام داد‌‌م. ولی یه جاهایی هم خوشبختانه آگاه بودم و انجام ندادم. و بهترین کار این بود که خودمو بیرون کشیدم. 
آسیبی که یه تراپیست بد می‌زنه رو تراپی نرفتن نمی‌زنه! می‌دونی این روزها دارم کم‌کم به این نتیجه می‌رسم که این آدم هیچوقت از ذهن و روان من پاک نمیشه و فقط می‌تونم دلم رو به این خوش کنم که آگاهم به اینکه کدوم رفتارهاش آسیب‌زننده بود و غرق نشم توی سرزنش کردن خودم!

نظرات (۱)

  • سیمیا ‌‌‌‌‌
  • تراپیست من نه تنها تو کار رهنمود دادن نیست، بلکه حتی وقتی ازش یه نظر ساده می‌خوام، نظر نمی‌ده. بارها عصبانیم کرده ولی متوجهم که سعی داره کارش رو درست انجام بده.

    برای همین من شخصا تراپیست‌های جوان‌تر رو ترجیح می‌م. هرچند تجربه‌ پیشکسوت‌ها رو  ندارن ولی معمولا اصولی‌تر و به‌روزتر برخورد می‌کنن.

    پاسخ:
    موافقم باهات
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی