توییتهای نشدنی - هفده -
یک. خداوندا این چه آلرژی ای بود که تو دامن ما انداختی؟ کاملا آدمو از کار و زندگی میاندازه.
دو. امروز برای اولین بار در زمان کرونا سوار مترو شدم چون فکر میکردم مسیری که قراره برم هزینه اسنپش زیاده! خیلی وحشتناک بود! مردم اصلا فاصله اجتماعی رو رعایت نمیکردن و کیپ تا کیپ کنار هم نشسته بودن.
سه. بعد سوار تاکسی شدم و دیدم دو تا قیمت نوشته. ۳ تومن و ۵ تومن. سه نفره حرکت کردیم و پنج تومن دادیم و حدس زدم ۵ تومن نرخ ایام کروناست. بعد سوالی که برام ایجاد شد این بود که خب وقتی کرایه سه تومن باشه، مجموع کرایه چهار نفر میشه ۱۲ تومن. حالا که سه نفر میشینیم توی تاکسی، باید بازم جمعا ۱۲ تومن بدیم به راننده. پس چرا جمعا ۱۵ میدیم؟
چهار. و بعد از همه اینا با خودم فکر کردم ماشین داشتن چقدر خوبه.
پنج. واقعا دلم نمیخواد اخبار انتخابات رو دنبال کنم ولی هر جا میرم، توی هر سوشال مدیایی یه خبر میبینم. اصلا دلم آتیش میگیره هرچی درباره انتخابات میبینم! همش این از ذهنم میگذره که این همه آدم رو کشتند و هنوز هم دارن ادامه میدن به حیات سیاسیشون و عین خیالشون هم نیست. به نظرم بعد از این همه ماجرا آدما صرفا باید از شرمندگی ذوب بشن که دارن برای صندلیای تلاش میکنن که پشتش این همه خونه.
شش. گردنم هم گرفته.
- ۰۰/۰۲/۲۶
آی آی آی گفتی! قشنگ یه دستانداز وسط روزمرگیه :|
واقعاً اسم «انتخابات» یه خرده زیادی گنده نیست برای این سیرک؟ یکی میاد که صرفاً ۸ سال فحشخور باشه و بعدشم بگه ببخشین نذاشتن کار کنم! از همه شیرینتر هم اوناییان که قبلاً این سمت رو داشتن و دوباره میخوان بیان! و از اونا شیرینتر هم اوناییان که سمتهای قضایی دارن و حالا برای فسادزدایی میخوان برن تو دولت! مگه قبلاً کار دستگاه قضا، فسادزدایی نبود؟ اونا دارن اشتباه میزنن یا ما سوادمون آب رفته؟ :|
خلاصه که ما هیچ ما نگاه!