...
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۴۲ ق.ظ
میدونی... همیشه چیزی که مقدار کمی بهم امید میداد این بود که به خودم میگفتم هنوز کامل توی باتلاق فرو نرفتم. ببین... نفس میکشم، بدنم گرسنه میشه، میبینم، میتونم راه برم و بشنوم و ... اینها مگه چیزی غیر از زنده بودنه؟ مگه اینها نشونه زنده بودن نیست؟ آدم مرده که از پس این کارها برنمیاد.
ولی... دارم خودمو گول میزنم. من مدتهاست که توی باتلاقم فرو رفتم و مردم. اون تو هیچی نیست. انقدر که هیچی نیست، انقدر که یکی شدم با گل و لای اطرافم، بعضی وقتها خیال برم میداره که نکنه نمردم. بدنم نفهمیده هنوز. بدنم هنوز فکر میکنه زندهاس!
- ۰۰/۰۲/۲۸
کتاب انسان در جستجوی معنا رو بخون بعدش یه پست اینجا بذار!