...
اینجا و اینجا از تجربه نمایشگاه کتاب رفتنم تو سالهای گذشته نوشتم.
پارسال رو یادم نمیاد رفته باشم، واقعا عجیبه! عجیبه که هیچی یادم نیست!!
امسال اما رفتم. از خونه خودم رفتم و ماشین نبردم و چه کار خوبی کردم که ماشین نبردم.
یه پرانتز باز کنم، یادم اومد! پارسال احتمالا نمایشگاه نرفتم. چون یکی از فامیل اومده بود تهران که بره نمایشگاه. و من هم احتمالا نرفتم تا با اون برم و سورپرایزینگلی فهمیدم خودش رفته بدون من. پرانتز بسته.
امسالم مثل سالهای قبل تنها رفتم. بدون لیست و بی هدف. رفتم سالن ناشران عمومی رو واسه خودم چرخیدم. اگه انتشاراتی رو میشناختم یا ناشناخته بود ولی عنوان کتابهاش جالب بود میایستادم، عنوانها و معرفیها رو میخوندم و تورقی میکردم. فهرست کتاب میگرفتم و میرفتم. بودن غرفههایی که رهات میکردن به حال خودت و دمشون گرم واقعا. و بودن غرفههایی که به زور میخواستن راهنماییت کنن و کاری میکردن عطا رو به لقا ببخشی و بری. فکر کن یه غرفه بود، کتابی ازشون رو چند ماه پیش داغ داغ اینترنتی خریده بودم و خونده بودم و دوستش داشتم. اونجا این کتاب رو که دیدم ناخودآگاه دستم رو گذاشتم روش و آقای راهنمای زوری بهم گفت این کتاب برای شما سنگینه :| و من گفتم اینو من خوندم. و اتفاقا اینجا دیدم عنوان رو گذاشتید خوشحال شدم شاید در این سبک عناوین بیشتری چاپ کرده باشید. یه کتاب آبکی نشونم داد و من رفتم :)
کوله برده بودم که اگه احیانا یکی دو تا کتاب هم خریدم کیسه نگیرم و بذارم توی کیفم ولی نهایتا به دریافت کیسه تسلیم شدم و با ۶ کتاب و یه عالمه فهرست کتاب برگشتم.
جای خیلی انتشاراتی ها خالی بود و هر سال نمایشگاه خالی تر از سال های قبل میشه. خالی از حضور اونهایی که باید باشن. و هر سال پر میشه از انتشاراتیهای نمیدونم چی چی! واقعا آدم فقط تاسف میخوره.
از ۶ جلد کتابم بخوام بگم که همه اکتشافی بودن باید اول به یه کتاب کمیک به اسم «کارتون فلسفه» اشاره کنم :))
و بعد به «در دنیای تو ساعت چند است» که نویسنده و کارگردان فیلم نوشتتش. و خب وبلاگ عزیزم تو دیگه باید بدونی من چقدر این فیلم رو و موسیقی متنش رو و دیالوگهاش رو دوست دارم. کتاب شامل فیلمنامه و چند نقده فکر میکنم.
و کتاب سوم «دوازده پرسش از گیاهخواران اخلاقی» هست که خب چرا که نه :)
و چهارمی «رو در رو با اصغر فرهادی» بود با ۵۰۰ صفحه و باورت میشه ۱۰۵ تومن و با تخفیف نود و خوردهای؟؟؟؟ نویسنده با اصغر فرهادی درباره فیلم هاش صحبت کرده. از اول تا فروشنده.
پنجمین کتاب هم دیوان اشعار فروغ از نشر مروارید بود. و خب من راستش شعر نمی خونم. گفتم شاید فروغ برای شروع خوب باشه. و خب کتاب ۱۳۵ تومنه و احتمالا تخفیف هم روش خورده.
حالا وبلاگ جان میبینی من به قیمت ها اشاره میکنم فکر نکنی دارم درباره قیمت یک کیلو سبزی و اینا حرف میزنم! من واقعا فکر نمیکردم توی نمایشگاه کتابهای چاپ قدیم و قیمت قدیم هم پیدا بشه!
و اخرین کتاب هم «خاک کارخانه» هست از مجموعه جدیدی که اطراف شروع کرده (یا شاید هم برای من جدیده) به اسم مستندنگاری کار در ایران.
پ ن: یه موضوع جالب رو از قلم انداختم. فکر کن جلوی غرفههایی که راهنمای زوری داشتن میرفتی، طرف اگه دیگه خیلی مهربون بود میگفت چه سبک کتابی مطالعه میکنید تا بتونه بهتر زوری راهنمایی کنه. و من توی نمایشگاه کتاب امسال تازه فهمیدم که نمیدونم چه سبکی؟ ولی میدونم چی مورد علاقهامه. ولی نمیتونم توصیف یا بیانش کنم. الان شما از ملقمه این ۶ عنوان کتاب چی درمیاری؟ اصلا سبک واحدی وجود نداره. و با این حال حالا تقریبا میدونم چی میخونم و چی دوست دارم بخونم. و بعد به موضوعات دیگه فکر کردم. به موسیقی، به فیلم، به هر کانسپت دیگری. الان من نمیدونم سبک موسیقی مورد علاقهام چیه ولی میدونم چی دوست دارم. میدونم چی رو تا گوش میدم توی دایره مورد علاقه من هست یا نه. حتی اگه نو باشه و هیچی تا حالا از اون سبک یا فضا گوش نداده باشم هم میفهمم توی دایره علاقه من هست یا نه. ولی نمیتونم بهت بگم چه سبکی! مثل فیلم! الان مثلا باید بگم ترسناک؟ :)) خب نه! ولی نمیتونم اسم بذارم روی دایره مورد علاقهام. هر چیزی هم دربارهاش بگم طرف مقابل رو معمولا به بیراهه میکشونه و باز نمیتونه راهنمایی کنه. برای همینه راهنمایی نمیگیرم. چون میدونم فضای مورد علاقه من چیه، فضایی که بهش علاقه ندارم چیه، گیلتی پلژرم چیه، اون فضایی که هنوز کشفش نکردم و کنجکاوم براش چیه.
فقط نمیتونم اسم بذارم روش. هنوز دارم کشف میکنم و دلم میخواد خودم کشف کنم.
پ ن ۲: و البته جواب «چه سبکی؟» یه کلمه نیست. میتونه مجموعهای از سبکها باشه. ولی باز این مجموعه ای از سبکها هم برای من اسمگذاشتنی نشده.
- ۰۳/۰۲/۲۸
خوشا به سعادتت
من عاشق نمایشگاه کتابم
کتابات مبارکت باشن