باید چند تا اصل برای خودم تو کار تعریف کنم.
یکیشون اینه که توی همکاری با بعضی آدما فقط باید وحشی بود. وحشی و خشک. مثل یه کارمند قراضه. هرچقدر هم ذاتت گفت گرم باش، دوست باش، کمککننده باش، مسئولیتپذیر باش یا دلسوزِ کار تیمی باش، اصلا نباید بش توجه کنی و باید با تمام وجود وحشی باشی.
وحشی بودن میدونی یعنی چی؟ یعنی خشک بودن. یعنی فقط طبق ضوابط کاری مشخص شده برات کار کنی. یعنی آبم دست کسی ندی. یعنی فقط واسه پول کار کنی. یعنی اصلا نگران fail شدن پروژه نباشی چون تو توی ساعت کاری کار کردی و کاری که ازت خواسته شده رو انجام دادی و موفقیت یا عدم موفقیت پروژه به تو ربطی نداره. یعنی تو کار میکنی و پول میگیری تا ایکس و وای و زد رو انجام بدی نه بیشتر. یعنی هرکی رفت یا اخراج شد ذرهای برات اهمیت نداشته باشه. یعنی سنگ خالص بودن. یعنی سود. یعنی پول. یعنی وام و قسط.
ولی من وحشی نیستم، وحشی بودن رو هم دوست ندارم. کار با آدمای وحشی رو هم دوست ندارم و کار توی محیط وحشی رو. در کنارش کار با آدمایی که مجبوری باشون وحشی باشی رو هم دوست ندارم.
و کار با آدمای سختو... سخت... سخت...
فکر میکردم اینجا بنویسم غردونیم خالی میشه، ولی نشد.