دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

شنبه, ۸ تیر ۱۴۰۴، ۱۱:۵۹ ق.ظ

آدم باید مواظب اهدافی که برای خودش ست می‌کنه باشه. من واقعا وقتی هدفو با گوشت و خون ست کنم تمام وجودم به سمتش میره!

وقتی جنگ شروع شد یکی از حسرت‌هام عاشقی نکردن توی این شهر بود. وقتی برگشتم تهران انگار تمام فکر و ذکرم شده بود عاشقی کردن و زندگی کردن توی این شهر. 

و نمی‌دونم این بی‌جنبگیه یا چی که تا یه نفر کمی فقط کمی حرف محبت‌آمیز به من می‌زنه دیوانه‌اش میشم! بعد هی تلاش میکنم دختر خوبی باشم و به روی خودم نیارم و الکی دل نبندم. اما خب روانم طور دیگه‌ای دیوانه میشه!

ایضا در این شرایط کار کردن هم در توانم نیست. دیوانه میشم واقعا!

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی