...
شنبه, ۸ تیر ۱۴۰۴، ۱۱:۵۹ ق.ظ
آدم باید مواظب اهدافی که برای خودش ست میکنه باشه. من واقعا وقتی هدفو با گوشت و خون ست کنم تمام وجودم به سمتش میره!
وقتی جنگ شروع شد یکی از حسرتهام عاشقی نکردن توی این شهر بود. وقتی برگشتم تهران انگار تمام فکر و ذکرم شده بود عاشقی کردن و زندگی کردن توی این شهر.
و نمیدونم این بیجنبگیه یا چی که تا یه نفر کمی فقط کمی حرف محبتآمیز به من میزنه دیوانهاش میشم! بعد هی تلاش میکنم دختر خوبی باشم و به روی خودم نیارم و الکی دل نبندم. اما خب روانم طور دیگهای دیوانه میشه!
ایضا در این شرایط کار کردن هم در توانم نیست. دیوانه میشم واقعا!
- ۰۴/۰۴/۰۸