دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

جمعه, ۹ فروردين ۱۴۰۴، ۰۱:۰۵ ب.ظ

تو این وضعیت هیچ فضایی برای خودت نمی‌مونه. همه بلعیده میشه توسط اون آدم. و تو می‌دونی چون تجربه‌اش رو داشتی که به محض اینکه بخوای کاری کنی که نشونه جدایی یا رشد بده زمین و زمان رو به هم می‌دوزه تا جلوت رو بگیره. پس تو هم یا مخفیانه رشد می‌کنی که عملا کند و سخته و انرژی زیاد می‌خواد یا متوقف میشی تا حداقل از حمله‌هاش در امان بمونی.

بعد زمان می‌گذره و تو برمی‌گردی نگاه کنی در گذشته چه کردی که رشدی نداشتی حداقل نسبت به پتانسیل خودت. و چون اون دوران سخت بوده و یادت رفته بوده و اون آدم این فضا رو عادی جلوه داده و تو رو تنبل، هیچ دلیلی برای عدم رشدت یا رشد کمت پیدا نمی‌کنی. و در حیرت می‌مونی. الان من دارم برای توی آینده می‌نویسم که من دارم انرژی‌ای که باید صرف خودم و زندگیم می‌کردم رو صرف زنده نگه داشتن خودم و روانم می‌کنم. پس آدم عزیز آینده می‌دونم حسرت خواهی خورد ولی متاسفانه واقعیت این بود. 

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی