دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۴، ۰۵:۱۸ ب.ظ

دیشب یه چیزی نوشتم، طولانی هم بود. منتشر نشده ولش کردم.

امروز روز دوم فروردینه. و من دیگه داره اعصابم خط خطی میشه. دیشب نوشته بودم که من دیروز فقط ۲ ساعت خودم بودم و باقی رو دختری بودم که دستاش بنفشه و پاهاش سبز، دست چپش خارخاری و پای راستش خال خالی! من نبودم. چیزی هم که بودم ملغمه‌ای از کثافت پروجکشن بقیه بود. بومی سفید و زیبا برای دریافت کثافت ذهن بقیه. 

امروز دیگه دارم رد میدم. صبح می‌خواستم بزنم بیرون بلکه نفس بکشم. یهو با تصویر دختر کدبانویی که حتی حق نداره رسپی خودشو داشته باشه زنجیر شدم به خونه. عصر می‌خواستم بزنم بیرون، تصویر دختری کثافت روی من نشست که همه ازش انتظار داشتن مادربزرگشو ببره بیرون هوا بخوره ولی این دختر تنبل و انگلی گوشه اتاق بود. دلم میخواد این بومو بزنم پاره کنم بشکونم بندازم دور. دلم میخواد بالا بیارم.

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی