...
دارم از شدت احساس گناه خفه میشم. واقعا داغ کردم و بینهایت مضطربم و فلج شدم. چه گناهی؟ تهمت زدن!
بابت پارکینگم همسایهها خیلی اذیت میکنن جدیدا. موقعیت پارکینگم طوریه که بارها پیش اومده ماشینم پشت ماشینی گیر کرده و دردسر داشتم با همسایهها که بیان بردارن من برم بیرون یا برم تو. این میگفت با اون هماهنگ کن. اون میگفت با این صحبت کن.
بعد حالا مدتیه که ریموتم یکی از درای پارکینگو باز نمیکنه. و راههای مختلف رو امتحان کردم و مشکل حل نشده. و بر اساس شواهد مشکوک شدم که همسایه عوض کرده باشه کد رو.
حالا این وسط اشتباه من این بود که این شک رو به یه همسایه گفتم، و اون به همسایه فضولمون گفت. و الان دارم منفجر میشم. یعنی حجم حال بدم و نزدیکیم به انفجار الان که احساس گناه دارم ۱۰ یا شاید ۱۰۰ برابر حس خشممه وقتی ماشینم گیر میکرد و باید با همسایهها صحبت می کردم. البته هنوز مشخص نیست همسایه چنین کاری کرده یا نه. ولی خب من دارم میمیرم.
یه حقیقت تلخ دیگه هم در موردم وجود داره. وقتی مورد ظلم واقع میشم اگه نتونم جلوی ظلم رو بگیرم خودمو باهاش وفق میدم و همهاش تلاش میکنم ظلم رو مخفی کنم. اجازه ندم کسی بفهمه من دارم مورد ظلم واقع میشم. و وقتی کسی میفهمه که من اجازه دادم کسی بهم ظلم کنه خیلی خیلی برآشفته میشم و خیلی خیلی خجالت میکشم و احساس گناه میکنم.
یعنی چه شک و تهمت من درست باشه چه درست نباشه من حالم خرابه از حجم زیاد احساسات بد و منفجر کننده.
- ۰۳/۰۲/۲۲