دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

دوشنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۳، ۱۲:۳۸ ب.ظ

آدما چطوری خوشحالن؟

خوشحالی چطوریه؟

زندگی من چرا سراسر جهنمه؟

احساس میکنم دارم از درون تیکه و پاره میشم

قفسه سینم درد می کنه

هر روز نزدیک تر میشم به اون روز

نفسم سنگینه

حضورم سنگینه همه جا

هر روزی که از خواب بیدار میشم، حجم پوچی ای که به من هجوم میاره خارج از توانمه.

برمی گردم به اون شغل امن قبلی. از اون خونه هم میام بیرون. زودتر اون کارو تموم میکنم. قسمت زندگی من همین بوده. کاریش نمیتونم بکنم.

هیچ بلندپروازی اجباری ای هم برای آینده نمیکنم.

دوست دارم بنویسم دیگه به کسی سواری نمیدم ولی نمیتونم. ذات من خار و خفیف بودنه. ذات من با کوتاه اومدن عجینه. ذات من سرویس دادن به بقیه اس.

اینم از new year's resolution ام!

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی