...
یه ولاگ توی یوتیوب میدیدم از دختری ایرانی هم سن و سال خودم. از حال و روز یک ماه گذشته اش می گفت و داشت میگفت موقع کار که میشه دلش نمیخواد کار کنه، بعد پامیشه میره کار خونه میکنه تا مثلا مغزشو گول بزنه که من کلی کار خونه دارم. و میگفت این نشونه burnt out شدنشه. بعد اینو هم در نظر داشته باشین که این آدم عاشق کارشه.
موقعیتی که تصویر میکرد مشابه چیزی بود که من هم اخیرا تجربه میکنم. کلی کار دارم. بعد تو دولیست نمی نویسم. بعد میگم عه من هیچ کاری ندارم پا میشم میرم میوفتم به جون کابینتا و یخچال. اگه شرکت هم باشم میرم یا به همکارام گیر میدم یا کار چرت و پرت میکنم. مغزم توان انرژی صرف کردن نداره و برای همین میرم سراغ کاری که انرژی مغزی روانی نمیبره.
بدبختی هم اینه که اگه بخوام جای استراحت برای خودم باز کنم باید اول یه انرژی روانی صرف کنم یه سری ارتباطات چسبناک رو از بین ببرم تا فضام مال خودم شه و بتونم استراحت کنم که اون انرژی رو هم ندارم و این حلقه تا ابد می چرخه برای خودش.
- ۰۲/۱۱/۲۹