دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

موضوع خجالت‌آور آشغال‌ها

چهارشنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۲، ۱۱:۰۵ ب.ظ

اوایل وقتی می‌خواستم آشغال‌های تر رو ببرم بیرون، کیسه رو بدون سطل می‌بردم. معمولا صبح موقع بیرون رفتن هم اینکار رو می‌کردم و بعد از دور انداختن آشغال مستقیم می‌رفتم سرکار.

تا اینکه یکی دو بار دیدم اوضاع خیلی خرابه. آشغال آب پس داده و چکه‌های آشغال زیاده. دیگه این شد که مدتیه اگه آشغال آب پس نداده باشه بدون سطل، و اگه آب پس داده باشه با سطل می‌برم و توی حالت دوم سطل رو برمی‌گردونم خونه و بعد میرم سرکار.

حالا امروز در حالیکه آشغال خیلی آب پس داده بود و با سطل داشتم آشغالا رو بیرون می‌بردم، وقتی وارد پارکینگ شدم دیدم کف پارکینگ بی‌نهایت کثیفه از آب آشغال ریخته شده و خشک شده و آدمایی که روش راه رفتن. و بلافاصله با خودم گفتم همسایه‌ها الان فکر میکنن این کار منه.

رفتم سرکار و وقتی برگشتم خونه دیدم یکی از همسایه‌ها داره کف پارکینگ، اون نقطه رو می‌شوره و من که سلام دادم و از کنارش رد شدم زیر لب یه سری چیز میز زمزمه کرد. حالا از اون موقع تا حالا فکرم رها نمیشه از ماجرای آشغال. مدام دارم فکر می‌کنم نکنه کار من بوده و انقدر بی‌ملاحظه بودم (که هر چی فکر میکنم محاله من بوده باشم)

یا میگم نکنه واقعا فکر کنن کار من بوده؟

واقعا دیوانه شدم سر این موضوع.

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی