...
چند روز پیش یکی از همکارا اومد گزارش بده که چیکار کرده و من ازش پرسیدم اینکه فلانیا میگن کارشون رو انجام دادن و تو معطل کسی نیستی درسته؟ اونم برداشت گفت چی بگم والا و پاشدیم رفتیم پیش یه واحد دیگه و از واحد بغلی پرسیدم تو که داشتی به کار فلانیا ایراد میگرفتی الان ایراداتت رو برطرف کردن؟ اونم گفت ببین ایرادات من این بود و اینا رو بهشون گفتم انجام بدن و نمیدونم برطرف کردن یا نه. منم دیدم اینجوری نمیشه. فلانیا هی میگن ما کارا رو انجام دادیم و هیچ کسی این وسط چک نکرده که درست میگن یا نه. رفتم پیش مدیرشون و گفتم یه دقیقه برو توی فلان پلتفرم مشخص کن کدوم کارها رو انجام دادین تا همه بدونیم کجای کاریم و براش توضیح دادم الان این همکار من براش شفاف نیست که میتونه کار تیم تو رو ادامه بده یا نه و همینطور واحد بغلی هم نمیدونه نظراتش روی کارا اعمال شده یا نه. مدیر فلانیا هم گفت باشه و از زیرش در رفت و گفت بذار فردا. بعد مثل همیشه شروع کرد به تعریف از کارش و تیمش و اینها. گفت که الان دارن چیکار میکنن و وقت «ارزشمند!»شون رو به جای شفاف کردن کار بقیه به چه کارهایی میگذرونن... بعد منم برای اینکه یه ترمزی به حرفاش بدم و برای اینکه براش روشن کنم همه توی شرکت کارشون و وقتشون ارزشمنده(نه فقط اونا) و همه باید با هم هماهنگ باشیم، ازش پرسیدم که فلان جای کارت اصلا به شرایط فعلی شرکت فکر کرده بودی؟ که اصلا بقیه تیمها ارزش داره وقتشون رو روی این موضوع بذارن یا نه؟ اینو گفتم که برسم به اینکه باید با همه هماهنگ باشه. طرف هم یه برداشت دیگه کرد و فکر کرد دارم از زیر کار درمیرم و برخورد بدی کرد. در واقع من رو تحقیر کرد. منم بهم برخورد اما هیچی بهش نگفتم. رفتم نشستم توی گوشه دنج شرکت و شروع کردم به نوشتن. هی نوشتم و نوشتم و نوشتم. مدیرم منو در اون حال که دید نشست پای حرفام. بعد لابهلای حرفا که داشتم گله میکردم از کمبود یه سری نقشها تو شرکت یهو مدیرعامل رو هم کشوند تو و کمی از دغدغهام رو بهش گفتم. سعی کردم گله نکنم. سعی کردن پشت سر کسی حرف نزنم. و حتی بدون اینکه چیز خاصی هم گفته باشم گفت که حل میکنه مشکل رو. چند روز بعدش مدیر فلانیا اخراج شد. اولش خیلی مودم پایین بود ولی وقتی به روحیه بقیه و اینکه نظر همه درباره این آدم عدم همکاریش بوده آگاهتر شدم حالم بهتر شد. بماند که بعدش هم چه رفتار غیر حرفهای ای انجام داد و بماند که مطمینم با رفتارهای غیر حرفهای بعدیش بعدا هم مواجه خواهیم شد. ولی میدونی اومدم اینهمه اینجا بحث رو باز کردم که بگم مدتهاست که دوست دارم برم بگم اون نقشی که کمبودش رو در شرکت حس میکنیم به من بدن ولی اعتماد به نفسش رو ندارم. واضحا نه براش دوره گذروندم نه گواهی خاصی از جایی دارم ولی حس میکنم بهتر از هر کس دیگهای که برای این نقش ادعا داشته میتونم از عهدهاش بربیام! میخوام کمی بیشتر تحقیق کنم. تا شاید قبل از اینکه یه آدم ناشایست دیگه رو بگیرن کمی برنامهام رو برای این پوزیشن آماده کنم و با دست پر ازشون درخواست این پوزیشن رو بکنم.
- ۰۱/۰۷/۲۹
خیلی محافظه کارانه نوشتی بزای کسی که از بیرون داره میخونه کمی سخته متوجه شدن موضوع