...
چهارشنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۱، ۰۷:۰۸ ب.ظ
من باز درگیر روزمرگی شدم اینجا رو یادم رفت! مثلا با خودم قرار گذاشته بودم هر روز پست بذارم.
امروز سرکار خوش گذشت. زیاد با هم حرف زدیم. همه خوشحال بودیم. همه شوخی میکردیم و منم در هیچ کدوم احساس اجبار یا ناراحتی نداشتم.
برای خودم هم دوبار نوشیدنی customize شده درست کردم. این هم معنی لول بعدی راحتی رو میده!
توی مترو هم یه آقایی اومده بود یه کتاب زرد رو معرفی میکرد و میفروخت و مزاحم کتاب خوندن منم شده بود. اونوقت اون وسط منو کرده بود فرهیخته جمع که تو مترو کتاب میخونه و به بقیه حس کمبود میداد تا کتاب رو بخرن و بخونن و اون هم به رسالتش که بالا بردن سرانه مطالعه کشوره برسه!!! وضعیت خیلی awkward بود خلاصه!
- ۰۱/۰۳/۰۴
ته ِ حرفاش باید رضا عطارانطور میگفتی: تموم شد؟ خیلی تاثیرگذار بود. :دی