دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

شنبه, ۹ بهمن ۱۴۰۰، ۱۰:۰۰ ق.ظ

من بیام اینجا بگم که حال و روزم خوب نیست؟ بگم که از هر فرصتی که تنهایی پیدا می‌کنم ‌‌‌واسه گریه کردن استفاده می‌کنم؟ بگم که دلم می‌خواد به‌جای همه اینها خون گریه کنم؟ بگم که خسته‌ام؟ ناامیدم؟ و بی‌نهایت آزرده‌خاطر و غمگین؟ بگم که تنهام؟ بی‌نهایت تنها؟

دیشب اون کتاب رو خوندم و قسمت‌هاییش که مشابه من بود گریه امونم نمی‌داد. با صدا می‌خوندم که زودتر گذر کنم. تموم شد و با چندبار گریه خوابیدم. صبح بیدار شدم و باز گریه‌ام بند نمی‌اومد. و موضوع نفس گریه نیست! اون حجم از غم، ناامیدی و شکست توی آرزوی پوچیه که از اول داشتم. پست چسبیده به بالای بلاگ رو هم پاک کردم. 

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی