دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۰، ۰۱:۴۳ ق.ظ

نمی‌دونم چه حالی‌ام!

اول شروع کردم به مرتب کردن میزم. بعد دیدم یه مشت کاغذ اضافه رو میزه. شروع کردم دونه دونه چک کنم ببینم چی نوشتم و دور بریزم. و حین خوندن و پاره کردن اون‌ها گوشه ذهنم برنامه فردا هم بود. و اینکه حالا که با خودم قرار گذاشتم بعد از برنامه فردا یه سری به کتابفروشی نزدیک اونجا بزنم بهتره یه نگاه به لیست کتابام بندازم که یهو جوگیر نشم و کتابی رو بخرم که بعدا از خریدش پشیمون بشم. حالا بعد از گذشت یکی دو ساعت، خیره به صفحه روبروم نشستم در حالیکه رفتم از یه وبسایت خرید کتاب 4 تا کتاب سفارش دادم و به این فکر می‌کنم که چی شد که اینطوری شد؟

به نفعمه که فردا برم سراغ کتابای انگلیسی و مجله‌ها!

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی