دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۴۵ ق.ظ

یه پادکست گوش می‌دادم که دریاره این بود که چگونه مصاحبه کاری انجام دهیم. بعد در کنار همه موضوعات و نکاتی که مطرح می‌کردن، چیزی که بارها تکرار میشد، این بود که خودتون رو برای اون شرکت و اون موقعیت شغلی مشتاق نشون بدید به روش‌های مختلف.
بعد از مدتی داشتم یه ویدیو می‌دیدم که یه نفر داشت درباره یه مفهوم توی روانکاوی صحبت می‌کرد و با اشتیاق می‌خواست اون همه مقاله و حرف و موضوعات هیجان‌انگیز رو توی یه زمان کوتاه توضیح بده.
می‌دونی... یه لحظه این از ذهنم رد شد که این اصلا عادلانه نیست. یه نفر قراره بره برای یه جایی کار کنه و همش بهش میگن برای به دست آوردن اون کار باید خودت رو مشتاق نشون بدی فارغ از اینکه اصلا واقعا مشتاق هست یا نه. و یکی دیگه نماد شوق و اشتیاقه بدون اینکه کسی این رو ازش خواسته باشه. قاعدتا مقایسه اشتباهیه. منم زیاد خودم رو درگیرش نکردم. انگار مار رو با عقاب مقایسه کنی! اصلا نمیشه.
ولی تهش به خودم گقتم این حرفا رو بریز دور. کی حق داره به تو بگه چیکار کنی... اگه اینطوره خب تو هم حق داری این اشتیاق رو توی مصاحبه کننده ببینی. اصلا بیا و خودت باش. اگه مشتاق بودی مشتاق باش. مشتاق هم نبودی نباش. همونقدری که خودت هستی باش!
فقط یه تبصره بذار که اگه اوضاع بیخ پیدا کرد تظاهر کنی. همین.

نظرات (۲)

  • اَنجُمَنِ بَیان
  • 🤣🤣🤣🤣

    تبصرت منو کشت 

    پاسخ:
    :))

    هیچ کس برای اینکه وارد یک شرکتی بشه نمی‌تونه چنان لذتی ببره که بخواد خودش رو مشتاق نشون بده . همه ما کار می‌کنیم که بتونیم زنده بمونیم . تا یه حدی میشه اشتیاق نشون داد .

    شما توی یک کاری همه فن حریف و گاد باش!‌ التماستم میکنن بری کار کنی :))) بقیش بهانست !

    پاسخ:
    باشه!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی