...
پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۲۳ ق.ظ
فعلا که در حال فرارم و عکسالعمل آشناییه. فرار از خودم و خواستههام و توجیههای الکی. میدونم فراره. میدونم از اضطرابه. مشکل (و البته احتمالا یکی دیگه از توجیهات الکی) اینجاست که فقط میدونم!
شاید حتی مشکلم فرار و اضطراب نیست. مشکل اینه که از عمل میترسم. خودمو تو مرحله فهمیدن، آگاه شدن و دونستن متوقف میکنم! نمیتونم هیچ فعلی، هیچ عملی انجام بدم. بهش میگن فلج شدن؟
پ ن: میدونی چی جالبه؟ کل روز، کل زمان بیداریم، رو در سطح میگذرونم. در سطحیترین لایه. شب که میشه و اینجا رو باز میکنم و میام از سر تکلیف یه چیزی پست کنم بره، تا ته ته ته همه چیز میرم!
- ۰۰/۰۳/۲۷