دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

توییت‌های نشدنی - چهارده -

چهارشنبه, ۱۸ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۰۲ ب.ظ

i. دیروز به قصد خرید ضدآفتاب بی‌رنگ، بی‌بو یا کم‌بو، ایرانی، سبک و قیمت مناسب رفتم داروخونه. با یه ضدآفتاب مارک ناآشنای فرانسوی، رنگی، با قیمت بیشتر از پنجاه درصد بیشتر از انتظارم اومدم بیرون. امروز امتحانش کردم و بعد از حقیقتا ساعت‌ها انقدر بوش تنده که هنوز حس میشه و در اولین استفاده هم روی صورت مبارکم لوله لوله شد و ریخت :| 

تا من باشم به حرف و مشورت این فروشنده‌ها اعتماد نکنم! این خط! اینم نشون! درسته که گرون نبود، ولی ارزونم نبود که دلم نسوزه. بیشتر هم از این می‌سوزم که قبلش تحقیق کردم و دقیقا می‌دونستم دارم میرم چه برندی و از اون برند دقیقا کدوم محصولش رو بخرم. 


ii. احساس می‌کنم خیلی حرفا واسه گفتن دارم. حتی روزمره‌ترینشون هم گفتنی هستن ولی از طرف دیگه هم حس میکنم اندکی اهمیت ندارن که گفته یا نوشته بشن. این وضعیت حتی به جلساتم هم سرایت کرده. مودم پایینه و بهش آگاهم ولی واقعا حال و توان بالا آوردنش رو هم ندارم. نه بهار سرحالم آورده نه آب و هوا و نه هیچی. احساس می‌کنم عید منو بدجوری زمین زد. خیلی به هم ریخته‌ام. واقعا از ته دلم می‌خوام بشینم با یکی درد و دل کنم. از همه چی بگم. بگم و بگم تا حتی شاید این گره مود پایین الانم هم باز شه. حتی این فضا رو هم دارم و کلی هم پول بابتش میدم ولی نمی‌دونم، واقعا نمی‌دونم چه مرگمه که هیییییییچ حرفی از من خارج نمیشه. اصلا حرف زدن به کنار. مثلا خیلی دوست دارم حالا که بهاره و هوا خوبه برم بیرون و توی کوچه خیابونا گردش کنم. یا حتی مثلا یکم فعالیت ورزشی. هم وقتش رو دارم هم وسیله نقلیه فراهمه. ولی تو بگو یک ارزن تمایل... اینا از تنبلی نیست. فلج شدن آگاهانه‌ایه که فقط به دست خودت تموم شدنیه ولی نمی‌تونی، زورش رو نداری. بگذریم.


iii. یه کانال یوتیوب پیدا کردم از دو دختر نوجوون ایرانی. باهاشون خیلی می‌خندم. خنده تا مرز قطعی نفس :)) وقتی می‌بینمشون دلم میخوام برگردم به ایام نوجوونی، یه همچین دوست خلی پیدا کنم و با هم کیف دنیا رو بکنیم. تمام اون چیزی هستن که از یه نوجوون انتظار میره. نه بچه‌ان، نه بزرگونه رفتار می‌کنن. به اندازه یه نوجوون رهان و دقیقا به اندازه یه نووجون تو دنیای خودشونن... انقدر که من هربار با دیدنشون میگم کاش منم اینطوری لااقل کمی زندگی می‌کردم. اینقدر رها. چی بود نوجوونی من توی اون همه غل و زنجیر...


iv. خلاصه تو باز کردن گره‌های زندگیم خوردم به یه مشت گره کور ناجور. اینقدر مهم هستن که نمی‌تونم ولشون کنم و برم بقیه گره آسون‌ها رو باز کنم بعد بیام سراغ اینا. البته می‌تونم ول کنم و برم دنبال کار خودم. بیخیال گره‌ها بشم یا خودمو سرگرم گره‌های آسون ‌تر کنم ولی تا وقتی اینا هستن وصلم به این گره ها و آزاد نیستم.

نظرات (۲)

چقدر معیارامون برای ضدآفتاب مثل همه، الا اینکه برای من ایرانی بودن و نبودنش فرقی نداره :)) من واقعا دنبال یه ضدآفتاب سبک، بی‌رنگ، بی‌بو، ضدتعریق و قیمت مناسب می‌گردم. الان دوتینی دارم که قطرات آخرشه، ازش خوشم نمیاد، اون‌قدری که می‌خوام سبک نیست و ضدتعریق هم نیست. اگه تحقیق کردی و به چیز خوبی رسیدی میشه به منم بگی؟ :)

پاسخ:
ضد تعریق یعنی چی؟ منظورت اینه که پوستت چربه و نمی‌خوای ضدآفتاب پوستتو چرب کنه؟
چون پوست من مختلطه و بدم نمیاد پوستم کمی چرب بشه.
ولی آره. اگه برم دوباره بخرم و خوب باشه حتما میام میگم :))

منظورم اینه که وقتی ضدآفتاب می‌زنم، بعدش صورتم انقدر عرق می‌کنه و هی خشک می‌کنم که کلا ضدآفتاب از صورتم پاک میشه :| یه چیزی می‌خوام باشه که باهاش عرق نکنم.

پوستم معمولی رو به چربه فک کنم، البته مطمئن هم نیستم زیاد 😄 حالا هرچی هم باشه، من از صورت چرب متنفرم :) نمی‌خوام هیچ اثری از کرم و ضدآفتاب روش بمونه.

خیلی ممنونم، امیدوارم یه خوبشو پیدا کنی :)

 

نمی‌دونم چی بگم راضی میشی حرف بزنی. ولی بدون ما اینجا نشستیم که بنویسی و ما بخونیم :)

پاسخ:
آهااان :دی
من دیده بودم بین ایرانیا از سینره[کلیک] و لافارر و  آردن خیلی تعریف می‌کردن.
یه review خوب هم دیدم توی اینستاگرام. ولی الان خرابه نمی‌تونم بت لینک بدم :)

در نهایت مرسی از دلگرمیت تسنیم عزیزم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی