دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

شنبه, ۶ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۴۳ ق.ظ

توی اینستاگرام یه لایو دیدم از یه زوج عاشق، بسیار زیبا، عاقل و سالم. و لذت محض بردم از صحبت‌هاشون و محبت کردن‌هاشون. وقتی لایو تموم شد، توی اون سکوتی که دیگه هیچ کس حرف نمی‌زد به فکر فرو رفتم. نقطه شروع فکرم حسی بود که بهشون داشتم. حسادت! حسودیم شد بهشون که انقدر عاشق همن و حالا در کنار همن و احساس خوشبختی زیادی می‌کنن. به «او» فکر کردم. به اینکه این دو زیبا من رو یاد «او» و خودم انداختن. به این فکر کردم که ما توی رابطه‌ عاطفی نبودیم ولی می‌تونستیم باشیم. به این فکر کردم که تا به الان در زندگیم هیچ کسی رو به اندازه اون دوست نداشتم. به اینکه وقتی باهاش دوست شدم و تا وقتی دوستیمون تموم شد، هیچ وقت به هیچ حس دیگه‌ای به غیر از دوست داشتن بی اندازه‌اش فکر نکرده بودم. یادمه یه بار یا شاید هم چند بار به این چیزی که بینمونه اشاره کرد که احتمالا بگه حواست هست داریم از مرز دوستی خارج می‌شیم؟ من نفهمیده بودم. آخه اشاره‌اش برام معنی‌ای که می‌خواست برسونه رو نداشت. یادم اومد که یه بار بهش گفتم یه نفر خیلی پاپیچم شده و راهنماییم کرد که چطوری با سرد رفتار کردن از خودم دورش کنم و بهش این سیگنال رو بدم که نزدیکم نشه. اینا رو به هم دوختم و به این فکر کردم که نکنه خودش خودش رو از من دور کرد؟ نکنه ترسید جلوتر بریم؟ بعدها که گفت ازدواج کرده بهش گفتم خوشحال شدم ولی راستش رو بگم خوشحال نشده بودم ولی آگاه هم نبودم به حسم. شاید سرخورده شده بودم. نمی‌دونم! می‌دونستم حالا محبت‌هاش اول از همه روانه همسرش میشه. دوستیمون به سردی رفت و بعد محو شد. خودش رو محو کرد؟ نمی‌دونم! من از اون موقع سعی کردم همیشه در دسترس باشم ولی اون محو و پاک شد از همه جا! و من امشب بعد از تموم شد لایو این دو کبوتر عاشق نشستم و دارم به این فکر می‌کنم که نکنه من عاشق «او» شده بودم؟ واقعا عشق یعنی چی؟

نظرات (۲)

  • هیـ ‌‌‌ـچ
  • بعضی‌ها مثل همین اوی تو، رسالتشون اینه که بیان و به ما «احساس» رو یاد بدن تا وقتی اونی که باید بیاد، اومد، هر چی یاد گرفتیم رو برای اون خرج کنیم تا زندگیمون شبیه همون دو تا کبوتری بشه که بالاتر خودت گفتی :)

    اینو یادت باشه هیچ آدمی از ابتدا اینی نبوده که می‌بینی، زندگی به این سمت و سو هدایتش کرده، عاشقی هم از این قاعده مستثنی نیست :)

    پاسخ:
    تعبیر جالبی بود... همیشه یه مسیر سخت پشت این شیربنی‌ها هست

    There is no such thing as 'just friends' you will eventually end up either having a relationship or separating ways xD 

    پاسخ:
    همین که دو نفر دوست میشن حالا جدای از اینکه دوستیه عمیق‌تر بشه یا نه به هر حال تموم شدن دوستیشون ناراحت کننده‌اس
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی