...
امروز توی پارک یه گربه سه بار دویید اومد جلوی من به پشت خوابید و با دستها و پاهای خم شده رو به آسمون خودشو موجی تکون داد. در واقع خودشو لوس کرد تا نازش کنم و من سه بار دلم براش قنج رفت و بهش گفتم که من از گربهها میترسم و نمیتونم نازت کنم. مسیرم رو کج کردم تا دنبالم نیاد. دنبالم اومد ولی وقتی دید من نازش نمیکنم خودشو با یه میوه کاج سرگرم کرد. یه آقاهه که ما رو دید گفت غذا میخواد. الان سرچ کردن دیدم این حرکت نشونه اینه که بهت اعتماد داره و میخواد نوازشش کنی.
امروز گربه دوستداشتنی پارکمون اومد به سمت من تا باهام دوست بشه. من وحشت نکردم و به حرکاتش خندیدم و ازش خوشم اومد. ولی از ترس بیشتر بهش نزدیکتر نشدم. خیلی دلم براش سوخت وقتی خودشو با اون میوه کاج سرگرم کرد. به خودم گفتم آخه تو چقدر سنگدلی دختر. دفعه بعد شاید دستکش و خوراکی ببرم تا هم بهش غذا بدم و هم اینکه اگه بشه نازش کنم. خدا رو چه دیدی. شاید این اولین دوستی پارکی هر دو ما باشه. شما تجربهای یا نصیحتی ندارید؟
- ۹۹/۰۹/۲۰
این دومین پست گربهای امروزه که میخونم :دی
در مورد گربههای غریبه در عین اینکه میتونید باهاشون مهربون باشید و بهشون غذا بدین باید مواظب هم باشید. چون به هر حال واکسن نزدن و این قبیل چیزها.