دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۰۰ ق.ظ

امروز روزِ شروع بود. با بدبختی خودمو از تختم بیرون کشیدم. با گیاهام وقت گذروندم و حسابی قربون صدقه‌شون رفتم. مشاهده‌شون کردم و از دیدن جوونه‌های جدیدشون ذوق زده شدم. با وضعیت هشدار دهنده بعضیا هم نگرانشون شدم. اتاقمو حسابی مرتب کردم و سریال this is us نازنینم رو دیدم. یه جورایی حس برگشت به روتین زندگیم رو داشتم.

اما توی سریال یه موضوعی توجهم رو به خودش جلب کرد. اگه سریال رو دارید می‌بینید و نمی‌خواین قسمت 4 از فصل 5 براتون اسپویل بشه بقیه رو نخونید. اگه هم تا حالا سریالو ندیدین مشکلی از نظر اسپویل وجود نداره.


ماجرا وقتی بود که یکی از شخصیت‌های اصلی سریال به اسم رندال که 40 سالشه و نماینده  شورای شهر منطقه خودشونه، قرار بود یه سخنرانی مهم به صورت لایو انجام بده. از ملیکِ 15-16 ساله‌ خواسته بود که کارای سخنرانی لایو رو انجام بده. حالا تو این صحنه رندال توی اتاق خودشه و یه دوربین جلوشه و داره برای مردم سخرانیِ جدی می‌کنه. ملیک هم توی یه اتاق دیگه هست و حواسش به ارتباط لایو و این داستاناس. تا اینکه ملیک یه تلفن بهش میشه و سرگرم تلفن میشه و حواسش پرت میشه و وقتی صحبت‌های رندال تموم شد متوجه نمیشه تا لایو رو قطع کنه. حالا این صحنه رو تصور کنید که صبحت‌های رندال تموم شده و دوربین جلوی رندال هنوز داره اونو به صورت لایو نشون میده و رندال این موضوع رو نمی‌دونه. رندال به خیال اینکه لایو تموم شده لباسشو درمیاره و لخت میشه و می‌رقصه! و همه این اتفاقات توی اینترنت به صورت زنده پخش میشه و وایرال میشه و ... .

حالا اصلا من چرا این‌ها رو گفتم؟ من وقتی این صحنه رو دیدم نفسم تو سینه حبس شده بود و ترسیده بودم. بعد از دیدن چند ماجرای موازی دیگه تو سریال، کارگردان بر می‌گرده به ماجرای رندال و ملیک. و حالا صحنه‌ای رو می‌بینیم که رندال توی اتاقش ایستاده و ملیک هم نشسته. شما انتظار دارین چی ببینین؟ چه عکس‌العملی؟ چه حرف‌هایی رو انتطار دارین بشنوین؟

من انتظار داشتم رندال از خشم منفجر بشه و سر ملیک داد بزنه و کلی سرزنشش کنه که چرا همین یه کاری که بهش سپرده شده بود رو درست انجام نداده. انتظار کلی داد و بیداد داشتم. ولی به جاش چی دیدیم؟ رندالِ شوکه شده رو دیدیم که اومد نشست روبری ملیک. باهاش منطقی حرف زد و ازش خیلی منطقی و آروم پرسید چرا حواسش جمع نبوده. ملیک خیلی منطقی و آروم و راحت عذرخواهی کرد و توضیح داد که به خاطر مشغله ذهنیش برای دخترش این اشتباه رخ داده. رندال گوش داد و درک کرد و راهنماییش کرد و حتی بهش انگیزه داد! بعد ملیک درخواست کرد یه دوره کارآموزی با رندال بگذرونه و رندال با درخواست کارآموزیش هم موافقت کرد. یعنی فضا اینقدر امن بود که ملیک هم عذرخواهی کرد، هم علت اشتباه رو بررسی کرد و مطرح کرد و هم اینکه تونست درخواستشو مطرح کنه.

اینجا بود که ذهن من منفجر شد! که بله همیشه که داد و بی‌داد نیست... آدم‌های منطقی هم وجود دارن تو دنیا...

نظرات (۳)

  • صدرا ارجمند
  • چه سریالی؟

    پاسخ:
    this is us
  • هیـ ‌‌‌ـچ
  • خدا این آدم منطقیا رو زیاد کنه :)

    پاسخ:
    آمین :)

    من فک کنم تا یک یا دو قسمت قبل از این قسمت رو دیدم. ولی خوندم و نگران اسپویل هم نیستم تو این سریال.

    ولی این فیلمه ها :) دقایق یا شاید ساعت‌های زیادی نشستن فیلمنامه‌شو نوشتن. توقع داری یهو که تو موقعیت قرار می‌گیری بتونی همچین فیلمنامه‌ای رو بازی کنی؟ :)

    ولی قبول دارم تکرار و تکرار و تکرار این فیلمنامه‌ها فرهنگ جامعه رو آروم آروم می‌تونه تغییر بده.

    پاسخ:
    عه تو دومین آشنایی هستی که this is us رو پا به پای انتشارش می‌بینه... ذوق کردم :))


    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی