دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۵۰ ق.ظ

«و ما می‌بازیم تا فشارهای دیگران برای برنده شدن‌مان را ناکام بگذاریم. خودمان را شکست می‌دهیم تا با ناکام گذاشتن آرزوی آنها تنبیه‌شان کنیم. و این داستان غریب احساس‌های سرکوب شده‌ی آدم‌هایی است که هیچ‌وقت همان‌طور که هستند دیده و شنیده نشده‌اند.»

منبع[کلیک]


پ ن : بیان دقیقی بود از سال‌های بسیاری از زندگی من... بعدش؟ تموم نشد... من مُردم.

نظرات (۴)

  • صدرا ارجمند
  • چه تن دادن به خواست دیگران، چه عکسش عمل کردن

    در هر دو حالت من خودم رو نزیسته‌ام!

     

    پاسخ:
    👌👌👌
    در هر دو حالت تمرکز من روی بقیه بوده نه خودم
  • هیـ ‌‌‌ـچ
  • یه جاییش رو درست متوجه نشدم، اگه می‌بازی که آرزو و فشارشون برای برنده شدنت نقش بر آب بشه، آیا برای دل خودت هم می‌جنگی تا با پیروز شدنت، اونایی که نمی‌خواستن موفقیتت رو تو این لحظه ببینن رو هم شکست بدی؟

    پاسخ:
    موضوع اینه که دل این فرد چی میگه تا برای دلش بجنگه؟ دلش فقط می‌خواد خودش باشه و خود حقیقیش دیده بشه و با بردن فقط داره خواسته‌ی اونها رو عملی می‌کنه.
    حالا خواسته‌ی دل این آدم چیه؟ برنده شدن؟ باختن؟ اصلا تو این مسابقه و مسیر هست؟ یا یه مسیر دیگه؟

    فکر‌ کنم خیلی سخت توضیح دادم منظورمو :دی
  • هیـ ‌‌‌ـچ
  • صادق بخوام باشم، جسارته البته اما فقط سوال پرسیدی و من متوجه نشدم کجاش توضیح بود؟ :)

    پاسخ:
    من از صبح که کامنتتو دیدم تا الان دارم فکر میکنم چطوری جواب بدم و هر دفعه میشه فارسی سخت!!
    راستش اول توضیح داده بودم بعد یک بار دیگه جوابم رو خوندم و دیدم چیزی که گفتم خیلی خصوصیه و برای همین تغییرش دادم ولی بدتر شده بود و آره بهت حق میدم چیزی از جوابم سردرنیاورده باشی :دی
    جواب کامنت قبل به فارسی آسون این میشه: «نه. نمی‌جنگم(نمی‌جنگیدم) چون با پیروز شدن خواسته دل خودم رو برآورده نمیکنم بلکه خواسته دل یکی دیگه رو برآورده میکنم. اونی که نمیخواد موفقیت منو ببینه بحثش جداست ولی اونی که میخواد موفقیت منو ببینه ولی فقط توی یه زمینه خاص، میخوام صد سال سیاه نبینه. برای همین خیلی ناآگاهانه حاضرم شکست بخورم ولی واسه دل کسی پیروز نشم. و می‌دونی این زمانی بوده که نمی‌دونستم راه دیگه‌ای وجود داره و میشه راه‌های دیگه رو امتحان کرد و واسه چیزای دیگه جنگید...»
  • هیـ ‌‌‌ـچ
  • ببین اصلاً منظور من این نبود برای یکی دیگه، دلی بجنگیا! منظورم این بود برای دل خودت بجنگ (دقیقاً همین لفظو گفتم) یعنی برای خواستهٔ خودت بجنگ!

    علت این‌که «سخت متوجه شدی، سخت هم جواب دادی، منم سخت نفهمیدم چی گفتی» همین بود که از ابتدا منظور من رو متوجه نشدی :)) دقیق‌تر بخون رفیق ;)

    پاسخ:
    فهمیدم، مفهومی به اسم «خواسته خودم» اصلا تو ذهن من نمی‌گنجید! اینو نتونسته بودم بگم :دی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی