دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۲۴ ق.ظ

اومدم بنویسم که مسموم شدم از حرفای چرت و پرت همکارم (چند پست قبل). دیدم غرغر محضه. غرغر خوبه؟ نه خب!

پس بذار یه چیز دیگه بگم. 

اینکه آدما هرچیزی رو به مسخره می‌گیرن و هرهر الکی راه می‌اندازن و حتی مصنوعی می‌خندن، حالمو بد می‌کنه. انگار نشستی وسط یه عالمه پلاستیک و مصنوعات و حتی آدم پلاستیکی.

وسط یه مشت آدم که هییییچ چیزی براشون جدی نیست. هیچی‌. حتی خودشون. در حدی که خشمشون رو هم انقدری به رسمیت نمی‌شناسن و با خنده الکی کادو پیچش می‌کنن. این آدما تو رو هم به رسمیت نمی‌شناسن. هیچ چیزی رو. از گذروندن هر روزم باهاشون، از دیدن هر روزشون حالم بد میشه‌. نمی‌تونم کنارشون خودم باشم. چون وقتی خودمم به سخره گرفته میشم. دیده نمیشم. برای همین حالم بد میشه. 

دارم درباره کسایی حرف می‌زنم که یه آره و نه ساده رو هم هیچوقت جدی نمیگن. یا با تاسفه. یا مسخره‌بازی. یا تحقیر. یا سر تکون دادن. حتی یه بارم صاف نمی‌ایستن بگن آره یا نه!

منظورم رو رسوندم یا نه رو نمی‌دونم. اونور ماجرا چیه؟ اینه که یک عدد روانشناس مدام بهت میگه بابا ول کن اینا رو... چرا باید برات مهم باشن آدما؟ تو کار خودتو بکن! بعد میگی آقاجان من برام مهمه تو چه محیطی هستم. با کیا زیاد در ارتباطم. خب پژمرده میشم. بعد میگی اصن باشه. اصلا هیچ کس به هیچ جام نیست مثل خونواده. بعد حالا دوباره مخ بنده را می‌نمایند که نههههه خونواده مهمه‌. چرا بی‌تفاوت؟ 

خب آخه آدم حسابی! خودتم می‌دونی داری چی میگی؟

نظرات (۴)

  • مترسک ‌‌‌‌‌
  • این حرص و جوش زدن‌ها به نظرم نشونهٔ سالم بودن و انسان بودنته، من اگه جای اون روان‌شناس بودم می‌گفتم همین حال رو تافت بزن تا همین جوری بمونی و نه مثل نگارندهٔ این کامنت، یه میتِ متحرک باشی! چون آدم زنده و سالمه که دغدغه داره و حرص می‌خوره و نه یه تخته سنگ!

    پاسخ:
    شما که زنده‌ای.
    در واقع کسی که این نگاه رو داره زنده‌اس 
  • صدرا ارجمند
  • دوتا نکته:

    1. اینکه غر زدن لزوما بد نیست :)

    2. اینکه در اسرع وقت روانشناستو عوض کن! :)) کاملا جدی!

    پاسخ:
    مدت زیادیه که به عوض کردن روانشناسم فکر میکنم. خیلیییییی کار سختیه! 
  • صدرا ارجمند
  • چرا سخت؟!

    پاسخ:
    پیدا کردن یه آدم دیگه که کار درست باشه و بعد اعتماد کردن سخته... من پدرم در اومد به این قبلی اعتماد کردم تا حدی! 
    زمانبر هم هست. باید کلی زمان بذاری تا تازه بخواد تو رو بشناسه و ...
  • صدرا ارجمند
  • از یونگ می‌پرسن «چی میشه که آدما، با اینکه می‌دونن یه راهی اشتباهه بازم ادامه‌ش میدن؟»

    جواب میده که «اگه بخوان از اون راه دست بکشن، نمی‌دونن که جواب تاول‌های کف پاشونو چی بدن!»

     

    ولی نکته اینجاست که هرچی بیشتر ادامه‌ش بدی، پات بیشتر تاول می‌زنه :)

    اعتماد کردی، درست... ولی اعتمادت اشتباه بوده!

    یه لطف به خودت بکن و دست بکش ازش...

    پاسخ:
    دقیقا منم نمی‌دونستم جواب تاول هامو چی بدم! هزینه مالی و زمانی😰
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی