دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۰۶ ب.ظ

می‌نویسم تا بمونه به یادگار از دوشنبه بیست و پنجم شهریور... که مرخصی گرفته بودم واسه انجام یه کاری... که تصمیم به انجام ندادن و نرفتن شد و موندم خونه... که صبح بیدار شدم و اینستاگرامو زیر و رو کردم و رفتم پیج اون دختره نرگس که الان ۱۸ سالشه و پستای ۱۵-۱۶ سالگیش رو دیدم... که حالم خراب شد.‌.. که بعدش من بودم که به معنای واقعی کلمه به پهنای صورت اشک می‌ریختم... که فرو رفته بودم توی بالش و با صدای هق هق بلند بلند گریه می‌کردم...

حقا که گریه سبک کننده‌ای بود...

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی