...
دوشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۷، ۰۱:۱۲ ق.ظ
اندام استرس تحمل کنِ بدنم از کار افتاده. نمیدونم کجای بدنه فقط میدونم یه بازه زمانی اینقدر تنهایی استرس کشید که از کار افتاد و شد یه تیکه گوشت بی مصرف. و من الان تحمل هیچیو ندارم. نمیدونم چه مرگمه. فقط میدونم یه مرگیم هست. تحمل کوچکترین و مسخرهترین استرس رو هم ندارم حتی. هر روز بیشتر و بیشتر به حماقت خودم چه در زندگی گذشته و چه بیشتر در زندگی حال پی میبرم و بیشتر حالم از خودم به هم میخوره. با روزمرگی روزهامو از سر میگذرونم و بدی ماجرا اینه که میدونم اینا همه فقط یه مشت روزمرگی هستن. که فقط باهاشون روزها رو سپری میکنم که الکی بگذره زمان و نفهمم چیزی رو. مثل معتادا که پناه میبرن به چیزی تا از یه درد دیگه فرار کنند و حالیا درد هم دنبالشون میدوه... دیگه نفسی نمونده برام. این حقیقت عجیب و تکراری ایه که من یک احمقم. کاملا یک احمق...
- ۹۷/۱۰/۲۴