دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

دست‌هایی که حرف می‌زنند

دست‌ها

این وبلاگ قراره فضایی باشه برای حرف زدن من. البته نه به وسیله‌ی دهان، بلکه به وسیله‌ی دست‌هایی که تایپ می‌کنند!

بايگاني

...

يكشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۷:۱۲ ب.ظ

و من هرررر یکشنبه که میشه خیلی ناخودآگاهانه زود حاضر میشم و به موقع از خونه بیرون میزنم. خوشحالم از زود بیرون رفتنم و برای همینم اتوبوس رو انتخاب می‌کنم. ولی وقتی با حجمِ ترافیکِ سنگینِ مخصوصِ یکشنبه‌ها مواجه میشم و خودم رو توی اتوبوس زندانی‌شده می‌بینم، تازه می‌فهمم که عه! امروز یکـــشنبس :|

و تازه با حجم و عمق گول‌خوردگی خودم مواجه میشم!

البته معمولا هم سعی می‌کنم خودمو قانع کنم که پیاده بشم و تاکسی بگیرم ولی ترافیک سنگین روبرو و پشت سرم قانعم می‌کنه که بدجوری گیر افتادم. 

هر هفته هم به خودم قول میدم که برای یکشنبه بعدی گول نخورم، ولی کی یادش می‌مونه واقعا؟؟


پ ن : کلا یادم هم باشه دیگه سوار اتوبوسِ این راننده هه نشم. بداخلاقِ کُند :|

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی