جِین...
پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۲۳ ب.ظ
لپ تاپ به تلویزیون وصل بود.
نمیدونم ساعت چند بود که نشستم به اینکه رندم بزنم روی یکی از قسمتهای برکینگ بد و مرور کنم ماجراهاشو (یعنی نمیخواستم اون قسمت از سریالو ببینم حتی)
از سیزنهای آخر شروع کردم به رندم دیدن و جسته گریخته پلی کردن. و هی یه قسمتهایی از سریال یادم میومد و میرفتم میگشتم میدیدمشون اگه نزدیک بودن. مثل کشته شدن فرینگ، مثل اون گروهه که کشتشون! و چند تا چیز کوچیک دیگه.
بعد یاد جین افتادم، دوست دختر جسی. و رفتم گشتم و پیداش کردم. بعد از چند ساعت رسیدم به سیزن دو، اپیزد ۱۲. اپیزد مورد علاقهی من از کل سریال...
چرا خب؟ چرا؟ من جین رو خیلی دوست داشتم. و متاسفانه میفهمیدمش. و این اپیزد. حرفهاش. کل حرفهاش. و حرفهاش وقتی والتر پولها رو آورد. فقط باید یه کم عمیق بشید روی این دختر. یه کم...
- ۹۶/۰۷/۱۳